ششمین جلسهی «گفتمان ضرب اصول» برگزار شد
سه شنبه, 28 اردیبهشت 1395
ششمین جلسه از سلسله نشستهای «گفتمان ضرب اصول» عصر روز گذشته، دوشنبه ۲۷ اردیبهشت، با موضوع «بررسی وضعیت ارکسترهای تحت نظارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» با حضور جمعی از اهالی موسیقی در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
رضا مهدوی مجری کارشناس این برنامه در ابتدا ضمن اشاره به چالشهای نقد در فضای موسیقی ایران، گفت: «ما در سلسله جلسات «گفتمان ضرب اصول» سعی میکنیم به دور از هیجانات و جنجال زمینه و بسترهای لازم نقد و بررسی جدی را فراهم کنیم؛ اما از آنجا که میگویند آنچه بهجایی نمیرسد فریاد است، ما نیز بهجای فریاد «گفتمان» را انتخاب کردیم. امیدواریم طی این جلسات نقدهایی با عدل و انصاف مطرح شود که درنهایت بتواند به پیشبرد هنر موسیقی ایران کمک کند. اما متأسفانه ما هنوز این قابلیت را پیدا نکردهایم که مثل انسانهای بالغ روبهروی هم بنشینیم و مباحث را رودررو مطرح کنیم و از حضور در این جلسات به هر بهانهای طفره میرویم.»
وی در ادامه ضمن اشاره به جلسهی قبلی «گفتمان ضرب اصول» که در ارتباط با سی و یکمین جشنوارهی موسیقی فجر بود گفت: «متأسفانه سوءبرداشتی در خصوص مبحثی که در ارتباط با عملکرد خبرنگاران در جشنواره که در جلسهی پیش مطرح شد بهوجود آمده که من مایلم توضیحاتی را در این ارتباط ارائه دهم. خبرنگاران خریدنی نیستند، اگر کسی هم حرفی در این ارتباط زده باید مستند صحبت کند و حرف خود را اثبات کند.»
مهدوی در ادامه گفت: « رئیس شورای ارکسترهای سمفونیک تهران و ملی به این نشست دعوت شدند که متأسفانه نتوانستند در این جلسه حضور داشته باشند و آنطور هم که به من گفتند ظاهراً تصمیم گرفتهاند دیگر در هیچ شورایی شرکت نکنند. معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، هم به این نشست دعوت شدند که ظاهراً در سفر بودند و نتوانستند حضور پیدا کنند. ضمن اینکه از مشاور آقای مرادخانی هم برای حضور در این جلسه دعوت شده بود که ایشان هم مانند بسیاری از مسئولان دعوت ما را برای پاسخگویی اجابت نکردند.»
وی ادامه داد: «ما اگر یک نهاد صنفی داشتیم که صرفاً کارش سیاستبازی نبود، میتوانستیم قدمهای بسیار مؤثری در حوزهی موسیقی برداریم. متأسفانه در وضعیت فعلی موسیقیدانها و اهالی موسیقی متوجه شدهاند که طی دو سه سال اخیر نهتنها اعتدالی حاکم نبوده و بلکه همان اندک امید هم رفتهرفته کمرنگ میشود. امروز ما ناراحتیم که چرا یک نامهی محرمانه لو رفته است، اما من باید بگویم که هنر چیز محرمانهای ندارد.»
مهدوی گفت: «بیتفاوتی جامعهی موسیقی هم نسبت به اتفاقات از بیاعتمادی که در جامعهی هنر شکل گرفته، نشأت میگیرد. هنرمندان وقتی در جایی خودشان به مشکل برمیخورند، شتابان به دنبال خبرنگاران و رسانهها برای بیان اعتراض و طرح مسئله میگردند، اما وقتی این اتفاق در قبال دیگر همکارانشان میافتد، سکوت میکنند؛ نمونهاش همین اتفاقی که اخیراً برای لغو کنسرت کیهان کلهر و شهرام ناظری افتاده است. تا مدیران بالادستی ما نفهمند که حرف واحد نیست بلکه حرف یک صنف و یک جامعه است، وضعیت به همین شکل خواهد بود.»
در ادامهی این نشست، اظهارات علی رهبری که در قالب یک فایل صوتی ضبط شده و برای «گفتمان ضرب اصول» ارسال شده بود، پخش شد. وی در مورد مسائل مالی و قرارداد نوازندگان ارکستر صحبت کرد. و در ادامه دلایل خود برای استعفا از سمت رهبری ارکستر و دخالتهای مسئولین مربوطه را مطرح کرد.
هوشنگ کامکار در ادامه این نشست با اشاره به مسائل اخیر پیشآمده ارکستر سمفونیک تهران گفت: «من ۱۲ سال در دانشگاه هنر تدریس می کردم و مدیر گروه بودم؛ تقلبی در دانشگاه اتفاق افتاد که من استعفا دادم آمدم بیرون. آقای علی رهبری موزیسین خوبی هستند و احترامشان واجب است، اما اینکه مدام می گوید«من به خاطر بچهها چنین کردم» به نظرم دروغ است؛ اگر این حرفها درست بود همان کاری را می کرد که من کردم. آقای رهبری میگوید به من توهین کردهاند. اصلاً چرا ایشان باید چنین مسائلی را تحمل میکرد؟ تا آنجا که من اطلاع دارم ایشان تا آخرین یوروی دستمزدشان را هم گرفتند. به نظرم این حرف کمی اغراق است.»
وی افزود: «اولین کنسرت ارکستر سمفونیک با علی رهبری، اجرای بسیار بسیار درخشانی بود، اما بسیاری از بچههایی که در آن کنسرت بودند که اتفاقاً خود جناب رهبری هم از آنان تعریف میکردند، از مجموعه ارکسترها خارج شدند. ارسلان کامکار، آیدین احمدینژاد، ناژفر، ظهیرالدینی، کیارس و… ازجمله این نوازندگان بودند. یا ما توانایی تشخیص فنی افراد را نداریم یا دروغ میگوییم. اینکه ما بخواهیم همهچیز در اختیار ما باشد، کار درستی نیست و نکتهی دیگر اینکه چرا ایشان همیشه اصرار داشتند خود رهبر ارکستر باشند؟ چرا ما نمیگذاریم رهبران جوان و بااستعدادی که اتفاقاً تعدادشان کم هم نیست وارد ارکستر شوند.»
این آهنگساز ادامه داد: «مشکل ارکستر طی این یکی، دو سال اخیر این بوده که وضعیت پایدار و ثابتی نداشته است. وقتی یک بودجه معین برای یک سازمان تعریف میشود، بر اساس آن دستمزدهای مشخص به افراد مشخص باید تعلق بگیرد، اما در مجموعه ارکستر هر ماه یک عده میآمدند و یک عده هم میرفتند. این آمد و رفتهای بسیار، مسائل بیمهای و مالی نوازندگان را دچار مشکل کرد. به هر جهت باید گفت که با دروغ نمیشود رهبر ارکستر شد. من در قبل از حضور ایشان در ایران به آقای مرادخانی گفتم اگر میخواهید یک کارنامهی خوب از ارکستر سمفونیک در دوران مدیریتتان بهجا بگذارید، از علی رهبری برای همکاری دعوت کنید، اما متأسفانه هرچه که از حضور ایشان در ایران گذشت، رفتارها تغییر کرد.»
هوشنگ کامکار ادامه داد: «من قبلاً هم نوشته بودم و پیشنهاد دادم که آقای رهبری بهتر است به کارهای هنری و فنی ارکستر بپردازد و کارهای اداری و بخش های دیگر را مسئولانش واگذار کند؛ یا بهتر است به عنوان رهبری میهمان بیایند و کار کنند. من متأسف هستم که ایشان پیشنهاد من را نپذیرفتند.»
مانی جعفرزاده موسیقیدان و منتقد نیز در این نشست گفت: «من سعی میکنم تحلیلی از نگاه خودم دربارهی راهاندازی، حرکت و توقف ارکستر سمفونیک تهران در حال حاضر ارائه کنم. در تاریخ ارکستر سمفونیک تهران این اتفاق که رئیسجمهور بهطور واضح از بازگشایی ارکسترها صحبت بکند، بیسابقه بود. بهزعم من مشکل آقای رهبری و دیگر دوستان که دربارهی ارکستر سمفونیک اینگونه اظهارنظر میکنند، این است که فکر میکنند بازگشایی ارکستر، اساساً یک مقولهی فرهنگی بود، اما به نظر من در حقیقت اتفاق دیگری افتاد. برنامهی بررسی جامع اقدام مشترک یا همان برجام نشان داد که نظام سیاسی ایران به این نتیجه رسیده که باید با جهان تعامل کند. تجربه و سبقهی سایر کشورها هم نشان داده برای برونرفت از بنبستهای سیاسی باید به مسائل فرهنگی رجوع کرد.»
این موسیقیدان گفت: «نگاه کنید به تمام کشورهایی که با غرب و به طور مشخص با آمریکا مشکل ایدئولوژیک داشتند و بعد از یک مدتی باب مذاکرات باز میشد. در این موارد یک ارکستر از آمریکا به آن کشوری که با آن مشکل سیاسی داشتند میرفت و سمفونی «دنیای نو» دوورژاک را به طور مشخص اجرا می کرد. بعد آن کشور به بن بست رسیده ارکستری را به غرب میفرستاد و آثار کشور خودش را اجرا میکرد.»
وی افزود: «ایدهی دولت هم این بود که اگر قرار است مذاکرات به نتیجه برسد و باب مفاهمه با سایر کشورها باز شود، ما نیازمند ارکستری هستیم که به دیگر کشورها سفر کند و در راه برونرفت بنبستهای سیاسی بتواند اثربخش باشد. درواقع ایده بازگشایی ارکستر سمفونیک یک اقدام تبلیغاتی و مناسبتی بود، اما بعد از مذاکرات ظاهراً تصمیم گرفته شد که تفاهمها در همین حد باقی بماند و از این حد بیشتر باب مراوده سیاسی باز نشود. یعنس ارکستر سمفونیک برای منظوری تشکیل شده بود که دیگر آن منظور وجود نداشت. از آن زمان به بعد فاز ارکستر سمفونیک تهران عوض شد و این سؤال به وجود آمد که ما با این ارکستری که درست کردهایم چه کار باید بکنیم؟»
مانی جعفرزاده ادامه داد: «این را هم بگویم که اگر قرار میبود ارکستر سمفونیک به نیویورک برود میبایست رهبری آن را هدایت میکرد که وجهی بینالمللی داشته باشد از این رو علی رهبری به اذعان همه بهترین گزینه بود. اینها نظرات شخصی من است که البته امکان دارد اشتباه باشد.»
این منتقد موسیقی ادامه داد: «در سازوکار نظام فرهنگی و سیاسی ایران امکان ندارد وزارت ارشاد و نهادهای مشابه بهعنوان سیستم پشتیبان در نظر گرفته شود، ورود وزارت ارشاد به مقولات فرهنگی بهقصد پشتیبانی نیست. ارشاد تنها به خاطر نظارت است که در بسیاری از جریانات ورود میکند. از آنجا که ورود علی رهبری به ارکستر سمفونیک میتوانست مورد وثوق سیستم نباشد بر همین اساس هم شورایی از افراد مورد وثوق برای نظارت تشکیل شد.»
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: «به هر حال با شرایط موجود به نظر میرسد ارکستر سمفونیک از این به بعد ارکستر میهمان خواهد بود و کار نوازندگانش نیز کار پروژه است.»
باربد بیات یکی از نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران در این نشست گفت: «اول باید در خصوص رفتن نوازندگان تحقیق کرد و بعد در مورد آن نظر داد. من به عنوان کسی که نمایندهی بچههای ارکستر هم بودهام میگویم با استاد رهبری در ۱۲ ماه قبل اصلاً موافق نبودم اما با کار ایشان در ۸ ماه اخیر کاملاً موافق هستم. آقای آیدین احمدینژاد که اسمشان عنوان شد به دلایل شخصی ارکستر را ترک کردند یا آقای کیارس یک سال تمام مایستر ارکستر بودند. پس بهتر است که اول تحقیق کنیم و با علم سخن بگوییم. ضمناً مباحثی در خصوص رقم دستمزد آقای رهبری مطرح شده که به اعتقاد من حقوق ماهانه هزار و ۵۰۰ یورو برای یک مدیر هنری ارکستر بینالمللی رقم اصلاً زیادی نیست.»
وی همچنین دربارهی مسئلهی دستمزدهای نوازندهها گفت: «متأسفانه دعوای بین پیشکسوتان دامن جوانهای موسیقی را میگیرد و دود دعواها تنها به چشم نوازندگان و هنرمندانی میرود که هنوز در ابتدای مسیر زندگی هنریشان هستند.»
بعد از سخنان این نوزانده ارکستر سمفونیک، اظهارات فرهاد فخرالدینی پخش شد. فخرالدینی ضمن اشاره به شکلگیری ارکستر موسیقی ملی ایران گفت: «ارکستر موسیقی ملی از سال ۱۳۷۷ که تشکیل شد دارای اساسنامه هست و چندسال بعد از آن هم باز اساسنامه دیگری هم نوشته شد و مطابق این دو اساسنامه که برای ارکستر نوشته شده بود تعریف شده بود که مدیر هنری دارای چه وظایفی هست، رهبر چه وظایفی دارد، شورای فنی دارای چه وظایفی هست، به هر حال، شرح وظایف توضیح داده شده بود و ما براساس همان روشی که در گذشته داشتیم به همان ترتیب هم ادامه میدادیم.»
وی افزود: «طبیعی است که شرح وظایف رهبر ارکستر و مدیر هنری در دو ارکستر سمفونیک و موسیقی ملی متفاوت باید باشد اختلاف نظری بین من و اعضای شورا که همه دوستان من هستند در ارتباط با ادارهی ارکسترها وجود داشت. من در مورد ارکستر سمفونیک نظر نمیدهم، حالا شاید آنجا بشود این کار را انجام داد، شاید البته. به هرحال آنجا شورا میتواند تصمیمات لازم را برای دعوت از رهبران میهمان بگیرد، برنامهریزی کند، برای اینکه قطعات دم دستشان است ولی برای موسیقی ملی این قطعات باید مدیریت شود، ساخته شود، و یک مدیریت خاصی است.»
این رهبر ارکستر ادامه داد: «در اساسنامهی ارکستر شورای فنی دیده شده، البته الان بنده با این شورایی که تشکیل شده مسئلهای ندارم و فکر میکنم مشکلات حل خواهد شد برای اینکه فکر میکنم شورا برای کمک به من آمده است. من با شورایی که مقابل من بایستد نمیتوانم کار کنم، اینها در کنار من هستند یعنی میتوانند به من کمک کنند تا من راحتتر به اهدافی که برای موسیقی ملی دارم برسم و کارم را بهتر انجام دهم. اگر اینطور باشد مشکلی نخواهم داشت ولی چنانچه فرض بفرمایید در این راستا بنیاد رودکی مثلاً نظرش این باشد که همان روشی را که برای ارکستر سمفونیک اعمال میکنند برای موسیقی ملی هم عیناً همانجور باشد من مشکل خواهم داشت، برای اینکه راه و روش این دو کار متفاوتی هست و ارکستر موسیقی ملی باید زیر نظر رهبر دائم و مدیریت هنری او اداره شود.»
وی در خصوص سفر ارکستر به چین نیز گفت: «از من خواستند عازم چین شوم برای اینکه ارکستر دارد به سوی شانگهای حرکت میکند و به همین خاطر باید تمریناتی را هر چه زودتر به صورت فشرده شروع کنیم و با آقای نصیر حیدریان که بخش سمفونیک را کار میکنند و با من که بخش موسیقی ملی را کار میکنم هماهنگ بکنیم و قرار است روز دوشنبه به طرف چین حرکت کنیم. در برگشت امیدوار هستم که این مشکلات با حسن نیتی که آقای مرادخانی در کار من همیشه داشته، حل شود. یعنی من با همکاران خودم آنقدر مسئلهای ندارم و هیچوقت رو در روی هم نبودیم و در زندگی دوستان صمیمی من هستند، به هرحال طرحی بود که بنیاد پیشنهاد کرد و دیگر اگر قرار باشد این کار ادامه پیدا کند راهی جز اینکه من مدیر هنری و رهبر دائم این ارکستر باشم و شورا هم در کنارم باشد نه در مقابل من، از نظرم وجود ندارد. اگر اینها محقق شد که به کار خودم ادامه میدهم و باز هم حاضر به همکاری و خدمت خواهم بود.»
رهبر ارکستر ملی ایران در ادامه ضمن اشاره به مسئلهی حقوق نوازندگان عنوان کرد: «نوازنده یک حقوق ماهیانه لازم دارد، یعنی باید زندگی خودش را براساس آن حقوق ماهیانه خودش تنظیم کند و نمیشود بگوییم در این ماه به خاطر اینکه ماه محرم یا ماه مبارک رمضان است و تعطیلاتی در آن وجود دارد و نمیتوانند کار کنند حقوقشان را کم بگذاریم به خاطر اینکه چندجلسه در ماه کار نکردند. من معتقدم باید حقوق ماهیانه ثابت بگیرند و اینها مسائلی هست که باید حل شود و امیدوارم با بودن شورا و با حسننیتی که آقای مرادخانی دارد و با توجهی که همیشه به کار من داشتند و میدانند که هدفی جز خدمت ندارم این مشکلات حل شود. اگر حل شد که باز این کار را ادامه خواهم داد، اگر نشد آرزوی موفقیت برای همکارانم میکنم و امیدوارم بتوانند مشکلاتی که بر سر راه هر دو ارکستر وجود دارد بردارند و کار را برای همکاری هنرمندان موسیقی هموار کنند.»
این آهنگساز در پایان صحبتهایش با اشاره به شورای فنی ارکستر ملی گفت: «شهرام توکلی، علیاکبر قربانی، همایون رحیمیان، دکتر سریر و من عضو شورای فنی ارکستر ملی بودیم. ولی اعضایی که الان به نام شورای هنری که در حقیقت خواستند جایگزین مدیر هنری باشد آقای سریر، آقای گنجهای، آقای نوربخش، آقای شریفیان، آقای شهبازیان، من و آقای رهبری هم بودیم که فعلاً انصراف دادیم و کنارهگیری کردیم ولی صحبتی بین بعضی دوستان شده که من در رأس این شورا قرار بگیرم که کارها را بتوانیم ادامه دهیم و در حال این هستم که ببینم تمام این چیزها محقق میشود یا خیر. من باید رهبر دائمی و مدیر هنری ارکستر باشم و خودم هم در شورا حضور داشته باشم و نظارت بر عملکرد و کاری که دوستان عزیزم انجام میدهند داشته باشم.»
یحیی شریعتنیا، مشاور حقوقی نوازندگان ارکستر، در بخش دیگری از این نشست گفت: «من در دورهی آقای شاهآبادی که ارکسترها منحل شد روبهروی ارکستر بودم، یعنی نمایندهی ارشاد بودم. تصادفاً مشاور حقوقی منتقدین خانهی موسیقی هم هستم. همچنین بخش عمدهی اساسنامههایی که آقای فخرالدینی و سایر دوستان اشاره میکنند با حضور من صورت گرفته است. این است که اطلاعات من از اطلاعات و تحلیلهای اجتماعی، سیاسی و هنری دوستان مستندتر است. یعنی من میتوانم به طور دقیق بگویم که آقای علی رهبری برای رهبری ارکستر تقاضا نوشتند و دیگران لانسه کردند و انتخاب انجام شد. یعنی میتوانم بگویم که هنوز نوازندگان معوقاتی دارند که از دادسرای شهید بهشتی و از احکام اجرا حکم میگیرند و حساب انجمن موسیقی را تخلیه میکنند و همچنان معوقاتشان پرداخت نشده است. هیچ سامانی هم صورت نگرفته است.»
این وکیل در ادامه افزود: «به نظرم بحثهایی که شما میکنید به یک دلیل ابتر است. ما حقوقیها میگوییم اول پدر و فرزندی را ثابت کنید بعد بر سر میزان ارثتان دعوا کنید. ما در نظامی زندگی میکنیم که عمدتاً مسئلهی موسیقی رد میشود. سابقهی تشکیلاتی و ساختاری ارکسترها همیشه به جاهایی مانند شهرداری و نظام ارتباط داشته است؛ ولی هرگز به این توجه نشده است که جزو وظایف ذاتی ارشاد نیست که ارکستر داشته باشد. ایراد حقوقی و مهمی که به وزارت ارشاد وارد میشود این است که به همان دلیلی که وزارت ارشاد در بستههای اجرایی بودجهبندیاش رقم را برای موسیقی و بهویژه برای ارکستر نمیگذارد به طور طبیعی تمام زیرمجموعههایی که در معاونتهای زیرمجموعهی این وزارتخانه به سر میبرند نمیتوانند چنین چارت و باکسی داشته باشند.»
وی ادامه داد: «تنها مجموعهی صاحب مصوبهی مجلس در وزارتخانه بنیاد رودکی است؛ بنیاد رودکی ۱۲ مورد شرح وظیفه دارد که هیچ کدامشان موسیقی نیست؛ میتواند آرشیو موسیقی داشته باشد و کمک کند اما حق و وظیفهی داشتن ارکستر ندارد. وقتی ما بودجه نداریم و ساختار تشکیلاتی ارکستر نداریم مسلم است که چنین مسائلی نیز رخ میدهد. تا زمانی که ساختار نظاممند ارکستر در نظام جمهوری اسلامی ایران تعریف نشود و مشخص نشود که بودجه از کجا باید بیاید چگونه خرج شود و خروجیاش چه باشد همین آش است و همین کاسه.»