اصطلاحات موسیقی در شعر حافظ
شنبه, 30 بهمن 1395
آواز:
کلمهی آواز هم به معنای بانگ و لحن است و هم به نوعی از موسیقی اطلاق میشود که وزن آزاد دارد و در قدیم به آن «نواخت» میگفتند. حافظ در اشعار خود این دو وجه را اراده کرده است:
- سر فراگوش من آورد و به آواز حزین
گفت: کای عاشق دیرینهی من خوابت هست؟
(آواز= صوت و تداعی خوانندگی نیز هست.)
- غزلسرایی ناهید صرفهای نبرد
در آن مقام که حافظ بر آورد آواز
(آواز= خوانندگی/مراد آن است که: در آن مقام که حافظ آواز سرمیدهد ترانهسرایی ناهیدــ زهره،آناهیتا که الههی موسیقی استــ بی ارج و قرب است.)
- ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم میگفت
غلام حافظ خوشلهجهی خوشآوازم
(آواز= صوت خوش، این بیت مؤید این نظریه است که حافظ صوتی خوش داشته است.)
- مغنی بزن آن نوآئین سرود
بگو با حریفان به آواز رود
(آواز= آهنگ،آوا/ رود در اینجا نوعی ساز منظور است.)
- مغنی دف و چنگ را ساز ده
به آیین خوش نغمه آواز ده
(آوازدادن کنایه از خواندن به آوای بلند استم.)
معنی بیت: ای موسیقیدان نوای چنگ و آوای دف را با هم ساز کن و به شیوهای مطلوب و خوش و دلخواه به آوای بلند نغمه سر ده.)
- رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی
آمد به گوش ناگهم آوای بلبلی
چون کرد در دلم اثر آواز عندلیب
گشتم چنانکه هیچ نماندم تحملی
(آواز= صوت و آوای خوش/ عندلیب= بلبل)
ــ تلخیصی آزاد از «حافظ و موسیقی» اثر حسینعلی ملاح
رسول رهو، خواننده، مدرس و پژوهشگر موسیقی و زبان و ادب پارسی