آهنگسازی در روزگار ما هویت خود را از دست داده/ در زمانه ما کلام تابع موسیقی شده
شنبه, 14 بهمن 1396
برنامه ساعت بیست و پنج این هفته با حضور عبدالجبار کاکایی، شاعر و ترانه سرای نامی کشور به روی آنتن شبکه پنج سیما رفت.
به گزارش روابط عمومی انجمن موسیقی ایران، در ابتدای برنامه گزیدهای از آثار موسیقی انقلابی پخش شد و پس از آن شاهد بخش نقد آلبوم موسیقی بودیم که گپ و گفت امیر بهاری و سیامک قلی زاده دو روزنامه نگار عرصه موسیقی را در مورد این آلبوم شنیدیم.
نقد آلبوم «امیر بی گزند»
پس از پخش این آیتم؛ ارتباط زنده تلفنی با بهروز صفاریان؛ آهنگساز و مدیر هنری این آلبوم برقرار شد. وی در خصوص نحوه گردآوری این آلبوم گفت: موسیقی پاپ از بطن جامعه بیرون میآید و نیاز است در بررسی این آثار توسط کارشناسان خبره امکانات و شرایط لازم فراهم شود. من در برخی موارد نقد این آلبوم با برخی نظرات کارشناسان برنامه ساعت ۲۵ همسو نیستم و معتقدم محسن چاووشی در این آلبوم قدم به جلو برداشته است و به لحاظ ساختاری و چیدمان همفکری صورت گرفته است و محسن چاووشی سبک مشخصی علی رقم نقد این دوستان، برای خود دارد و همه کارها به سبک خودش است و با شعر مولانا شوریدگی ایجاد کرده است که با سبک او همسوست.
وی افزود: آثار محسن چاووشی در تعامل و همفکری ساخته و تولید میشود و ما جامعه بزرگی در موسیقی هستیم و نیاز به برنامههای بیشتری در عرصه موسیقی داریم و همانقدر که در حوزههای دیگر به هنرمندان حقی داده میشود از رئیس صدا و سیما هم خواستارم که تایم و زمان مناسبی برای برنامه های موسیقی قرار بدهند.
این هنرمند با اشاره به ساعت بد در نظر گرفته شده برای برنامه تخصصی موسیقی ساعت ۲۵ اعلام کرد کمپینی در جهت حمایت از تغییر ساعت این برنامه با همراهی اهالی موسیقی برپا خواهد کرد تا این مشکل برطرف شود.
عبدالجبار کاکایی: آلبوم «امیر بی گزند» چاووشی را میپسندم
با ورود مهمان برنامه عبد الجبار کاکایی، شاعر و ترانه سرای نامی کشور بخش گفتگوی زنده برنامه آغاز شد. در آغاز این بخش امیرحسین مدرس نظر ایشان را در مورد آلبوم امیر بی گزند جویا شد و وی در اینباره گفت: من این کار را دوست دارم و با علاقه گوش کردم و افرادی این را کار را دوست دارند که با این کلمات زندگی کردهاند. پیش از اینکه چاووشی بخواند بارها دیوان شمس را خواندیم و شکلی که چاووشی این کار را اجرا میکند بسیار خوب است زیرا این اشعار را مولانا در فضای خانقاه ساخته و افرادی بودند از دوستان نزدیک مولانا نظیر حسام الدین که این اشعار را شبیه به این برای مولانا میخواندند و به نظر من چاووشی خوب خوانده است و در واقع شکلی از اجرای مدرن ارائه داده است که در خدمت اشعار عارفانه است.
ویژگی های یک ترانه خوب
بعد از پخش گزیده ای از آثار عبدالجبار کاکایی، امیرحسین مدرس از او پرسید ترانه خوب چه ویژگی هایی دارد؟ و وی پاسخ داد: وظیفه موسیقی این است که احساسات نهفته انسان را از طریق اصوات به افراد منتقل کند و وقتی بشر احساس کرد که اصوات قادر به انتقال احساسات کامل نیست کلمات را به خدمت گرفت و آوازدر کنار اصوات قرار گرفت تا مکملی برای انتقال احساسات باشد. بنابراین اگر موسیقی بتواند احساسات پنهان شده را به راحتی انتقال بدهد که این موضوع باید دارای شرایطی باشد از این جمله که اولا موسیقی دلالت کافی بر عواطف و احساسات داشته باشد و کلام که به عنوان مکمل در کنار موسیقی قرار میگیرد استحکام در زبان داشته باشد زیرا زبان ابزار ایجاد ارتباط است و اگر قدرت رسانهای خود را از دست بدهد طبیعی است باید فرد گوینده دقت بیشتری داشته باشد. زبان در صورتی میتواند پیام را درست منتقل کند که ارکان اصلی آن حذف نشده باشد.
نقش آرایه های ادبی در خلق ترانه خوب
وی افزود: شاعر زمانی که میخواهد جملات کلامی را بر روی جملات موسیقایی قرار بدهد با دو محدودیت در ارتباط است یک محدودیت درتنظیم آکسان های موسیقی و دیگر محدودیت در تنظیم هجاهای عروضی شعر که گاهی اوقات از عروض هم ترانه خارج میشود چون جملات موسیقی ترکیب و ترکیب شان به صورتی است که گاهی شاعر از عروض هم خارج میشود پس باید ورود به عروض و خروج از عروض را وارد باشد. شاعری که با این دو محدودیت مواجه است باید در تنظیم آثار برای آراسته سخن گفتن وارد باشد و به اندازه یک شاعر حرفهای با زبان و کلمات بازی کند تا قادر به بیان کلمات حداقل به ده شکل مختلف باشد و همه این اتفاق ها در ذهن او میافتد و تمرین و ورزیدگی و ممارست لازم است تا این اتفاق بیفتد.
کاکایی تصریح کرد: ترانه فقط انتقال پیام و اندیشه نیست نیازمند انتقال احساسات و عواطف هم هست پس این کلام جدای آن آراستگی باید به زیوری توام باشد که امروز به آرایههای ادبی معروف است این آرایهها تولید موسیقی به دو شکل میکنند موسیقی درونی و بیرونی. شاعرانی که با فنون موسیقی آشنا تر هستند طبیعتا بهتر وارد عرصه موسیقی میشوند که اغلب موسیقی دانان ما شاعر بودهاند. بنابراین این هنرها باید روی کلام اتفاق بیفتد تا ما شاهد ترانه خوب باشیم.
امروزه کلام دنباله رو موسیقی شده است
بعد از صحبتهای این استاد عرصه سخن امیر حسین مدرس از او پرسید امروز موسیقی ما متأثر از کلام و شعر است و یا عکس این قضیه صادق است؟
کاکایی در پاسخ به این پرسش گفت: به نظر می اید که امروزه کلام دنباله رو موسیقی شده و به نوعی موسیقی کلام را به خدمت گرفته است و کلام هویت مستقل خود را رفته به رفته از دست میدهد.موسیقی با حالت ریتمیک شدن ایجاد خلصه میکند و کلام سعی میکند مزاحمتی ایجاد نکند زیرا بنا است حس موسیقی منتقل شود و شنونده دچار اختلال نشود و کلمه نقش نت بازی میکند و ما از آواز به تصنیف رسیدهایم معمولا در آواز حق کلام ادامیشود و امروز با توجه به کاهش سن شنونده های موسیقی و بازاری شدن موسیقی رفته رفته به سمت موسیقی ریتمیک رفته و شنونده تنها میل دارد چند کلمه بشنوند و در زمانه ما کلام متأسفانه تابعی از موسیقی شده و هویت خود را از دست داده است.
تفاوت تصنیف با ترانه محاوره
امیر حسین مدرس در ادامه پرسید،چرا در تصنیف های جدید بر خلاف تصنیف های قدیمی کلام جایگاه خود را حفظ نکرده است و ما دیگر شعر نمیبینیم و به ندرت شاهد شعر خوب هستیم؟
وی در پاسخ گفت: تصنیف در سایه غزل زندگی کرد زیرا تصنیف کلام نوشتاری بود که با استفاده از صناعاتی که در غزل سنتی بکار میرود خود را در خدمت موسیقی قرار داد و شیدا جز اولین پایه گذران زبان های بومی به ترانه بود، بعد از آن در دوران مشروطیت مطالبات اجتماعی مردم زیاد میشود و برای اولین بار موسیقی مجلسی تبدیل به موسیقی کنسرتی میشود و عارف پایه گذار کنسرت میشود، در کنار آن، موسیقی ای که شیدا احیا کرد یعنی موسیقی بومی و محلی بطور جدی ورود میکند و موسیقی پاپ در دهه سی و چهل به اوج میرسد. تفاوت تصنیف با ترانه محاوره به این شکل است؛ اولین تفاوت اینکه تصنیف تابعی از عروض است چون تابعی از شعر فارسی است شعر فارسی از دیرباز تحت قیمومیت عروض عربی قرار گرفته است و شعر فارسی با مختصر تغییراتی خود را با عروض عربی تطبیق داد اما کلام بومی ما هجایی بوده است. ترانه نوین پاپ با وزن ایقایی است هنگامی که ترانه سراهای ما شعر میگویند وزن را بلد نیستند رعایت کنند تصنیف چون مولود غزل است پیشینه شعر فارسی پشت سرش است ضمنا از حدود خود تجاوز نمیکند. ترانه سدها را شکسته بنابراین وقتی به همه جای زندگی ما سرک می کشد گفت و گوهای فاخر و جالبی در آن نیست و زندگی امروز وارد ترانه های نوین شده و چون ما مشاهده میکنیم برای ما قابل لمس است اما فضای راز گونه شعر قدیمی برایمان جالب است لذا در تصنیف کلام فاخر را می بینیم و در ترانه کلام مبتذل شاید این دلیلی برای تفاوت این دو باشد.
پله های موسیقی صعودی نیست
بعداز صحبت های عبدالجبار کاکایی قطعه ای از سالار عقیلی که از سروده های این هنرمند است پخش شد و در ادامه وی در خصوص شعر حجم اظهار داشت: شعر حجم وارد قواعدی شد و نظریههایی در موضوع زبان داد و دلالت های منطقی درمورد کلمات داشت و دلالت های منطقی زبان را برهم زد گرچه این قدم خیلی ماندگار نبود اما قدم هایی بود برای مراحل بعدی. اما آیا این اتفاقات که در روزگار ما در مورد ترانه پاپ میافتد میتواند پله هایی برای رسیدن به مقصد باشد؟ من یک مقدار بدبین هستم و علت آن این است که موسیقی یک رسانه اجتماعی قوی است که میتواند بسیاری از مطالبات اجتماعی را پاسخگو باشد از جمله روح پرسشگری و موقعی که ما جلوی روح پرسشگری را در جامعه ببیندیم نمیتوانیم تنها موسیقی پاپ را مقصر بدانیم و این جامعه نیاز به محرک آگاهی بخش دارد تا موسیقی بتواند به عنوان دماسنج میزان آگاهی را نشان بدهد شاید توقعی که ما از تولیدات ادبی داریم به میزان توقع ما از ادبیات گذشته است اما در گذشته حکمایی بودند که نظریه می دادند و امروز کلام و شعر در آن اندازه نیست.
وی ادامه داد: امروز کلام واگویه مطالبات اجتماعی است و محرک آگاهی نیست وقتی روح پرسشگر جامعه را سرکوب میکنید وقتی اجازه تجارب اندیشه نمیدهید ما شاهد دو نوع موسیقی می شویم یک موسیقی رسمی و رسانهای که در خدمت ماموریت های اداری است و جایگاه آن رسانه ملی است و دیگری موسیقی عامه پسند که کم خطر باشد و اما پرسشگر نباشد و در دست کارتل های اقتصادی رها باشد تا خواننده ای را شش ماهه تربیت کنند و چند بار برج میلاد را پر و خالی کند و بعد هم او را رها کرده به سراغ خواننده دیگری بروند این اتفاقی است که در موسیقی ما افتاده و در اصلی بسته شده است و این پله ها به سمت صعود نیست و به سمت سقوط و پایین رفتن است. اینکه بعد از ساعت ۲۴ به سراغ موسیقی میرویم و برنامه موسیقی ما د راین ساعت پخش می شود نشان از بی اهمیتی رسانه ملی به موسیقی دارد.
دست ترانه سرا در سرودن شعر میلرزد
کاکایی اظهار کرد: موسیقی رسانه قدرتمندی است و شما اگر بخواهید بخشی از خاطرات انقلاب را زنده کنید به سراغ موسیقی ان دوران میروید وقتی این مقدار اثرگذاری از موسیقی سراغ دارید چرا تنها به نوستالژی ها دلخوش کردید که دهه فجری بشود و ان را پخش کنید و چرا کاری نمیکنید ترانه سرا دست و دلش از سرودن ترانه ای نلرزد تا کلامی ننویسد که امروز و فردا با او برخورد نشود. امروز دست و دلها می لرزد از وجود جایگاه ممیزی ترانه که من هم مدتی در این جایگاه مشغول بکار بودم و از آنجا بیرون آمدم زیرا توقعاتی از من داشتند که از عهده من ادیب ساخته نیست. من تصورم این بود که قرار است کلام را از بعد علمی بررسی کنیم اما دیدم توقعاتی از انتشار ترانه ها دارند و آن توقعات نشان دار است و دوست داشتند در کسوت شواری علمی توقعات خاصی را برآورده کنند و ووجود این نگاه مراقبت فرهنگی مبالغه آمیز باعث این امر شده است. موسیقی امروز جرات پاسخگویی ندارد همانطور که جامعه قدرت پرسش ندارد.
جامعه ای که مقلد وار تربیت می شود
امیرحسین مدرس در ادامه پرسید آیا ترانه ها زبان امروز ما هستند؟ این ترانه سرا پاسخ گفت: این ترانه ها زبان مطالبات حقیقی مردم نیست شما در نقطه ای از تهران فرهنگسرا میزنید و میتوانید کلاس های فاخر بگذارید و یا میتوانید تنها کلاس های منجوق دوزی و غیره بگذارید این کاملا بسته به مدیریت فرهنگی دارد. چرا ما موسیقی جدی نداریم وتنها موسیقی عامه پسند به نازلترین شکل آن وجود دارد.
امیرحسین مدرس در تکمیل این سخنان گفت: به چه علت بحث سلیقه مردم در موسیقی مطرح میشود و آیا تنها باید بر موج سلیقه مردم سوار شویم؟
عبدالجبار کاکایی گفت: در عصر مغول اخلاق و انسانیت سقوط کرد و در شرایط اینچنینی ادبیات صوفیانه مطرح شد و مردم توان مقابله نداشتند و رو به قضا و قدر آوردند و خیلی از افراد شاخص نظیر سعدی در این دوران ظهور کرد و این ادبیات به ما ضربه زد و اگر کسی مثل علامه اقبال نبود که بگوید دست از صوفی گری بردارید و جامعه خود را بسازید شاید کشورهای بلاد اسلامی تا سال ها درگیر این افکار بودند و این نشان میدهد جامعه گاه به این سمت ها میرود جامعه ای که دهانش را میبندید و جامعه ای که اجازه اظهار نظر ندارد و مقلد وار بار می اورید سلیقه اینچنینی پیدا میکند که شرکتهای هلدینگ با هم مسابقه میدهند تا برای این معتاد کنار خیابان مواد مخدر تولید کنند این خیلی دردناک است.
ورود فرهنگ صوفی گری در موسیقی پاپ
وی افزود: در موسیقی پاپ هم نوعی کلمات صوفیانه وارد شده است. کلمات می و شراب با اصطلاحات عرفانی وارد ترانه شده آیا این خدمتی به تاریخ یک ملت است یا خیانت. به نظر من موسیقی پاپ و شعرا و موزیسین ها نمیتوانند به تنهایی این مشکل را حل کنند و این اتفاق باید در سرتاسر جامعه بیفتد و جامعه پویا شود و این جامعه میتواند مولد آثار خوب باشد و موسیقی خوب هم ایجاد شود کماینکه در دوره کوتاهی شاهد آن بودیم اما شرایط فعلی شرایط بیداری نیست.
در این بخش برنامه اخبار موسیقی به سمع و نظر بینندگان رسید و پس از آن عبدالحبار کاکایی عنوان کرد: اگر قابلیت رعایت موازین بلاغت ادبی وجود داشته باشد مخصوصا در زبان آوری چه بهتر که موزیسین بتوانند کلام مناسب با احساسات خود را بگویند که معمولا اینطور نبوده است و افرادی موفق بوده اند که شعر میگفتند و شنونده موسیقی بودند زیرا قرار دادن جملات شعر بر روی موسیقی با هوشیاری صورت میگیرد و شاعر باید تابع موسیقی باشد. منطق موسیقی با شعر فرق دارد .اگر خواننده این تبحر را داشته باشد که خوب است اما معمولا اینگونه نیست.
آهنگسازی هویت خود را از دست داده است
در اینجا کاکایی درباره تلفیق در شعر گفت: درتلفیق سازنده آهنگ باید آگاهی داشته باشد وبه این نکته واقف باشد که شعر تنها کلام نمیگوید و پشت آن احساس نهفته است و باید روی موسیقی قرار بگیرد بنابراین موزیسین باید شعر را خوب بشناسد و در خدمت شعر باشد واگر عکس این باشد کلام در خدمت موسیقی قرار می گیرد. من خودم بارها تأسف خوردم از اشعاری که به خواننده دادم و گفتم ای کاش خودم دکلمه کرده بودم. آهنگساز باید از چند لایه شعر مطلع باشد اما آهنگسازی در روزگار ما هویت خود را از دست داده است و موسیقی به نوعی بیان کننده احوال روزگار ما شده است آیا آهنگسازانی هستند که اینگونه احوال جامعه را بیان کنند؟ مدرنیته برای ما وارد شد و منازعه ای بین مدرنیته و سنت در میگیرد و در این شرایط موسقی سنتی ما به حاشیه رفته و در تولید موسیقی تنظیم کننده بیشتر از آهنگساز مطرح میشود و طبیعی است که آثار مهر ناماندگاری میخورند.
کارگاه های شعر کنترل نمی شوند
بعد از این صحبت ها گزیده آثاری از عبدالجبار کاکایی پخش شد و وی در پایان برنامه درباره شرایط امروز تدریس شعر و ادبیات گفت: در انجمن های ادبی اتفاقات خوب و نقدهای موضعی میافتد. وقتی مرجع فرهنگی باشد هر کسی دست به قلم نمیبرد، در جامعه کارگاه های ادبی هست اما تعدد و تکثر دارند و بعضا درست کنترل نمیشود و اگر شورای فکری بر کارگاه های ادبی نظارت اشته باشد خوب است و هر شاعری نیاز دارد شعر را به کارگاه ادبی ببرد و در این کارگاه نکته سنجی صورت میگیرد و امیدوارم در نظارت ارگان های مرجع درست کار کنند.