X

گزارش مراسم رونمایی کتاب «بررسی ساختار تصنیف‌های عارف قزوینی»

دوشنبه, 22 آبان 1396

ساعت ۱۷ عصر جمعه ۱۲ آبان ۱۳۹۶، مراسم رونمایی کتاب «بررسی ساختار تصنیف‌های عارف قزوینی»، نگارش مرجان راغب، که اخیراً توسط نشر خنیاگر به بازار نشر عرضه شده است در شهر کتاب دانشگاه برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی انجمن موسیقی ایران، در این مراسم دکتر هومان اسعدی، دکتر بابک خضرایی، شهاب مِنا (ناشر) و مرجان راغب (مؤلف) دربارۀ این اثر سخنرانی کردند.

شهاب مِنا در ابتدا اظهار نمود: این اولین جلسۀ رونمایی کتاب‌های نشر خنیاگر است و در ابتدا به دلایل تأسیس نشر خنیاگر پرداخت. او اظهار داشت پیش از آنکه در نشر کتاب به‌عنوان ناشر فعالیت کند خود مؤلف بوده است و تعداد نُه جلد کتاب از او از سال ۱۳۸۴ تاکنون توسط ناشرین مختلف منتشر شده است اما در انتشار برخی از این کتب مشکلاتی رخ داد که تصمیم به تأسیس انتشارات و نشر باقی کتب خود از آن طریق کرده است. وی اظهار داشت از نگاه او نگارش یک کتاب تا نقطۀ پایانی آن ۴۰% راه است و باقی آن هفت‌خوان نشر است که از یافتن ناشر و در نوبت نشر قرارگرفتن و اطالۀ چندسالۀ انتشار یک کتاب شروع می‌شود و با تصرفات ناصواب و بی‌اطلاع ناشر در عنوان و محتوای اثر مؤلف، چه با ویرایش علمی و چه با ویرایش ادبی غیراصولی و سلیقه‌ای، و نیز پخش منفعلانۀ کتاب ادامه می‌یابد. او اظهار داشت براساس کاستی‌های موجود، طی سالیان فعالیت خود در نگارش کتاب مجبور به مهارت‌یافتن در امور فنی مختلف آماده‌سازی کتاب برای نشر کتاب‌هایش شده و خود سال‌ها به‌عنوان فعالیتی جنبی به امور فنی آماده‌سازی حدود نود عنوان کتاب برای مؤلفین مختلف نیز اشتغال داشته و هدایت این آثار برای نشر نیز انگیزه‌ای برای تأسیس نشر خنیاگر شده است.

مِنا افزود نشر خنیاگر از مهرماه ۱۳۹۳ جواز فعالیت گرفت و تاکنون ۱۷ عنوان کتاب با شمارگان ۱۴۰۰۰ نسخه تولید کرده است. او افزود سعی کرده است به‌جای کتاب‌سازی و تأکید بر کمیت آثار، به نشر آثاری بپردازد که نو و راهگشایند و در این راه، آثار را بر می‌گزیند و خود در هدایت علمی و فنی آنها تا مرحلۀ تولید و نشر مؤلفین را همراهی می‌کند. او اظهار داشت کتاب‌های نشر خنیاگر غالباً بر دو گونه‌اند: کتاب‌های آموزشی و کتاب‌های پژوهشی و موسیقی‌شناسانه. ازجمله کتاب‌های شاخص آموزشی نشر خنیاگر می‌توان به کتاب‌های «دُرّاب: یک‌صدوهفده تمرین برای سنتور»، نوشتۀ سورنا صفاتی و «شورانگیز: آشنایی مقدماتی با دستگاه‌های موسیقی ایرانی برای سنتور»، نگارش رامین صفایی اشاره کرد. کتاب‌های پژوهشی نشر خنیاگر نیز غالباً به‌سوی موسیقی‌شناسی ایرانی و نگارش دربارۀ شرح حال، گردآوری و تشریح آثار مفاخر موسیقی ایران سوق یافته است. ازجملۀ این کتاب‌ها می‌توان به «ضربی‌های حبیب سماعی براساس اجرای مجید کیانی» به نگارش شهاب مِنا اشاره کرد که در مسابقۀ دوسالانۀ کتاب برتر در خانۀ موسیقی در سال ۱۳۸۵ به‌عنوان کتاب کمک‌آموزشی شایستۀ تقدیر شناخته شد. همچنین «برگزیدۀ آثار رضا ورزنده» از رامین صفایی، و نیز مجموعۀ دوجلدیِ «رضا محجوبی: افسونگر نغمه‌پرداز» (شرح حال و بررسی شیوۀ نوازندگی، آوانگاری و و شرح آثار او) به نگارش محمدرضا شرایلی و شهاب مِنا که اخیراً منتشر شده‌اند از این قسم آثارند که هریک در نوع خود اولین اثر محسوب می‌شوند.

کتاب «بررسی ساختار تصنیف‌های عارف قزوینی»، نگارش مرجان راغب نیز ازجمله کتاب‌های پژوهشی نشر خنیاگر است که به تحلیل آثار و سبک‌شناسی عارف قزوینی پرداخته و در تابستان ۱۳۹۶ توسط نشر خنیاگر منتشر شده است. این کتاب در اصل پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد خانم راغب در رشتۀ نوازندگی ساز ایرانی است که در سال ۱۳۹۲ با استادراهنمایی دکتر هومان اسعدی ارائه شده بود. اثر مذکور برای انتشار با تجدیدنظرهایی توسط ناشر منتشر شده است که ازجملۀ آنها می‌توان به تغییر در فصل‌بندی و ترتیب و توالی مطالب، ویرایش علمی و ادبی اثر، نت‌نگاری رایانه‌ای نت آثار به‌قسمی‌که علائم تحلیل اثر در نت‌نگاری مشخص و بالای نت‌ها درج شوند و نیز اشعار به‌صورت هجا به هجا زیر نت‌ها درج شوند تا به‌طرز گویا نحوۀ تطابق شعر و موسیقی را بنمایانند، همچنین تغییر در قطع و صفحه‌آرایی کتاب و… برای ارائۀ پاکیزه‌تر کتاب اشاره کرد. همین‌طور در پایان هریک از تصنیف‌های موردِبررسی یک دیسکوگرافی از مجموع بازنوازی‌های تصنیف توسط دیگر موسیقیدانان، از قدیم تا جدید، افزوده شد و در لوح فشردۀ همراه کتاب گزیده‌ای از این اجراها نیز درج شدند که در تهیۀ منابع صوتی، آقای محمدرضا شرایلی نیز لطف و مساعدت نمودند.

او در ادامه به معرفی مرجان راغب و شرح حال و سوابق موسیقایی او پرداخت و افزود مرجان راغب در سال ۱۳۸۰ نوازندگی سنتور را آغاز کرد و در سال ۱۳۸۵ به دورۀ کارشناسی نوازندگی ساز ایرانی دانشگاه تهران راه یافت. در سال‌های ۱۳۸۵ و ۱۳۸۶ برای آموختن ردیف، قطعات ضربی و سُلفژ نزد اینجانب کار کرد و سپس نوازندگی سنتور را نزد آقای مهدی سیادت که از شاگردان برجستۀ استاد فرامرز پایورند ادامه داد و ردیف میرزاعبدالله و ضربی‌های حبیب سماعی را نزد استاد مجید کیانی پی گرفت و برای تحلیل این ردیف نزد استادان داریوش طلایی و محمدرضا لطفی تلمذ کرد. او در نگارش، گردآوری منابع و ویرایش مدخل‌هایی با دایره‌المعارف بزرگ اسلامی همکاری کرده و اکنون مدرس درس ردیف در دانشگاه لاهیجان است. در زمینۀ نوازندگی سنتور کنسرت‌هایی را به‌صورت همنوازی و تکنوازی برگزار کرده و اکنون سرپرست گروه هَناره است و به‌عنوان نوازندۀ سنتور با گروه برافشان همکاری دارد.

 

در ادامه، مرجان راغب به شرح سابقۀ پژوهشش دربارۀ عارف قزوینی پرداخت. او گفت آغاز پژوهشش دربارۀ عارف قزوینی به سال ۱۳۹۰ باز می‌گردد و به‌طور جدی‌تر از سال ۱۳۹۱ با راهنمایی استادان هومان اسعدی و مجید کیانی در قالب پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران تصویب شد و پس از یک سال با داوری دکتر ساسان فاطمی و استاد داریوش طلایی دفاع شد. پس از آن، پژوهشش بارها و بارها ویرایش و بازبینی شد و از نگاه استادان دیگری هم گذشت و درنهایت در سال ۱۳۹۶ با همت و لطف آقای شهاب مِنا از سوی انتشارات خنیاگر منتشر شد. او در ادامه، به‌طور مختصر، به معرفی کتاب پرداخت: بخش اول شامل «زندگی‌نامۀ عارف» است که کتاب خیلی در این باره به تفصیل نپرداخته است، چرا که تمام متونی که دربارۀ عارف تاکنون منتشر شده بودند صرفاً به ذکر زندگی‌نامۀ عارف پرداخته‌اند. او در ادامه به ارائۀ مختصری دربارۀ زندگی عارف پرداخت. سپس افزود فصل بعدی کتاب «بررسی خصوصیات عارف قزوینی» و سوابق او در خوشنویسی، شعر، موسیقی و سیاست می‌پردازد. فصل بعدی کتاب، به «آثار مکتوب عارف قزوینی» می‌پردازد که شامل دیوان عارف، زندگی‌نامۀ خودنوشت او، و عارف‌نامۀ هزار است و در کتاب به تفاوت آنها پرداخته شده است. فصل بعدی «منابع سه‌گانۀ موجود از تصنیف‌های عارف» بررسی و همراه با جدول‌هایی مقایسۀ تطبیقی شده‌اند. فصل بعدی «مروری بر ادبیات موجود» است که در آن کتاب‌ها و مقالاتی که دربارۀ عارف نگاشته شده است بررسی شده‌اند. در تمامی این متون به ذکر زندگی‌نامۀ او و خاطراتی که نویسندگان از وی داشته‌اند پرداخته شده و در هیچ‌یک نگاه فنی و موسیقایی به آثار عارف نشده است. در فصل بعد، «روش آنالیز» مورد استفاده در کتاب را توضیح داده‌ام: هر تصنیف در نُه مرحله آنالیز شده است. او افزود از آنجا که از عارف اثر صوتی‌ای به‌جای نمانده برای تحلیل اثر نت‌نگاری‌ استاد فرامرز پایور از تصنیف‌های قدیمی به روایت استاد عبدالله دوامی را ملاک قرار داده است اما در کتاب حاضر این نت‌ها به‌طور دقیق‌تر و جزئی‌تر مجدداً نگارش شده‌اند. پایین نت‌ها شعر تصنیف به‌صورت هجا به هجا با علائم فونتیک زیر نت‌ها نوشته شده و بالای نت‌ها اعداد انگلیسی نمایانگر جمله‌ها و حروف انگلیسی بزرگ و کوچک نمایانگر عبارت‌ها و پریودها هستند. اندیس‌ها و پریم‌ها نمایانگر دگره‌های عبارت یا پریود هستند. پس از نت تصنیف، شعر آن درج شده است و پس از آن وارد آنالیز می‌شویم. ابتدا نموداری که وضعیت مُدال تصنیف‌ را مشخص می‌کند درج شده و در این نمودار نت‌های ایست، شاهد، اوج، ایست موقت، ساختار دانگی و اِشِل صوتی تصنیف تعیین شده است. در مرحلۀ بعد مضمون شعر (سیاسی، عاشقانه و…)، قالب شعر و رُکن عروضی و آرایه‌های غالب مندرج در شعر مورد بررسی قرار گرفته و تفاوت‌های شعر مندرج در روایت دوامی با آنچه در دیوان عارف درج شده بررسی شده است. در مرحلۀ بعد، دربارۀ وزن تصنیف صحبت شده و الگوهای ریتمیک آن تعریف شده‌اند. در مرحلۀ بعد، دربارۀ تطابق وزن ملودی و وزن شعر مفصلاً بحث شده و یکی از مباحث مهم کتاب پیوند شعر و موسیقی است. در مرحلۀ بعد، هرجمله به‌طور جداگانه تحلیل شده است و روند ملودیک، شروع جمله از ضرب خاص، نت‌های شاهد، ایست موقت، پرش‌ها، تحریرها، حرکت‌های سکانس‌وار و تکرارها برای هر جمله بررسی شده‌اند. در مرحلۀ بعد، فرم و الگوی کلی برای تصنیف نوشته شده است که برای مقایسۀ فرمال تصنیف‌ها در بخش نتیجه‌گیری کمک می‌کند. در مرحلۀ هشتم، جمع‌بندی کلی از تصنیف کرده‌ام و نظر شخصی داده‌ام که آیا این تصنیف به لحاظ پیوند شعر و موسیقی موفق بوده است؟ آیا تنوع در شعر و ملودی در آن وجود دارد؟ آیا تحریرها در هجاهای مناسبی قرار گرفته‌اند؟ و به‌طور کلی، به اینکه از نظر نگارنده تصنیف موفق بوده یا خیر صحبت کرده‌ام و در مرحلۀ آخر، تمام اجراهایی که تاکنون از تصنیف اجرا شده با مشخصات کامل درج شده است. در بخش بعدی، که مهم‌ترین بخش کتاب است، ۲۲ شاخص تعریف کرده‌ام که می‌توان از آنها برای ساخت تصنیف استفاده کرد به‌صورت جزئی با جدول‌هایی در کتاب ترسیم شده است. در ضمیمۀ کتاب نیز تعریف‌هایی از تصنیف، و همچنین نگاه تاریخی به سیر تحول تصنیف در دوره‌های مختلف ارائه شده است. راغب در پایان افزود، امیدوارم کتاب‌هایی از این قبیل، به آهنگسازان دید بهتری برای ساخت آهنگ و موسیقی بدهد تا بتوانیم در جهت ارتقای موسیقی حرکت کنیم.

 

در ادامه،‌ دکتر هومان اسعدی به سخنرانی پرداخت. او گفت: پیش از هر چیز، به دوست عزیزم، آقای مِنا و همین‌طور، خانم راغب تبریک عرض می‌کنم. نکاتی که آقای مِنا فرمودند نکات بسیار مهمی در مسئلۀ نشر موسیقی است و باعث خوشحالی است که یک نفر از اهالی موسیقی که خودش موسیقیدان و موسیقی‌شناس و پژوهشگر نکته‌سنجی است اقدام به تأسیس یک انتشارات کرده و مسلّماً کارکردن جامعۀ موسیقی با چنین ناشرانی برای جامعۀ موسیقی سودمندتر خواهد بود. برای تأسیس این انتشارات خدمتشان تبریک می‌گویم و امیدوارم در آینده نیز پربارتر شود.

خانم راغب هم همیشه از دانشجویان خیلی خوب و پیگیر در دانشگاه بودند و همان‌طور که گفتند پایان‌نامه‌شان هم تحلیل تصنیف‌های شور و افشاری عارف قزوینی بود که پس از یک‌ سری تجدید‌نظرها در چند سال اخیر به‌صورت یک کتاب منتشر شده است و خوشحالم که پایان‌نامه‌ها به کتاب تبدیل می‌شود اگرچه خود من پس از بیش از یک دهه هنوز تمایلی نداشته‌ام که پایان‌نامۀ دکترای خودم را بنا به دلایلی منتشر کنم.

چون امروز مراسم رونمایی است، چندان قصد نقد و بررسی ندارم. دو سه نکتۀ کلی را به‌اختصار خدمتتان عرض می‌کنم: اول اینکه ضرورت کار تحلیلی و آنالیتیک در حوزۀ موسیقی کلاسیک ایرانی بسیار مهم است، برای اینکه آثاری که دربارۀ مباحث نظری موسیقی ایران، خارج از بیوگرافی و مسایل فرهنگی و اجتماعی و…، نوشته می‌شود، آثاری که دربارۀ خود ساختار و سیستم موسیقی نوشته می‌شود، عمدتاً تئوری هستند تا آنالیز. معمولاً تئوری و آنالیز یک بستۀ به‌هم‌پیوسته است و به تئوری در امور کلی‌تر منتزع از عمل می‌رسند و بعداً باید در تجزیه‌وتحلیل آثاری مصداقش آزموده شود و تئوری مرتباً تصحیح شود و این روند و روش علمی است که مرتباً ادامه دارد تا تئوری روشن‌‌تر و روشن‌تر شود. اگر به نوشته‌هایی که دربارۀ موسیقی ایرانی در قرن اخیر منتشر شده است نگاهی بیندازیم، از اولین نوشته‌های مهدی‌قلی هدایت تا علینقی وزیری، خالقی و دیگرانی که در سال‌های بعد آثاری منتشر کردند، عمدتاً مسائل تئوریک بحث شده و تئوری گاهی اوقات مسئله‌ای انتزاعی است و تجزیه‌وتحلیل بر آثار خیلی کم انجام شده است. دکتر مسعودیه، دکتر هرمز فرهت، خانم راغب، آقای مرادیان جزو معدود افرادی‌اند که کارهای آنالیتیک انجام داده‌اند و این مسئله خیلی مهم است. وقتی در فرهنگ موسیقی کلاسیک غربی نگاه می‌کنیم، تجزیه‌وتحلیل خیلی زیاد انجام شده است. یک قطعه از زوایای مختلف بارها و بارها موضوع پایان‌نامه و کتاب و مقاله بوده و تئوری‌ها درباره‌اش آزموده و تصحیح شده است. به‌هرحال، به نظر من، جای خالی کتاب‌ها و آثاری که به تجزیه‌وتحلیل قطعاتی با مصداق و شناسنامۀ مشخص می‌پردازند کماکان خالی است و تا این لحظه تعداد انگشت‌شماری کار ارائه شده است. اگرچه اینها باید به تئوری منجر شود و این چرخه،‌ همان‌طور که گفتم، ادامه داشته باشد.

لزوم و اهمیت مسئلۀ تجزیه‌وتحلیل دربارۀ آثار موسیقیدان‌ها مسئله‌ای است که در خیلی جاهای دنیا درباره‌اش صحبت می‌شود. در یکی از کتاب‌هایی که دربارۀ تجزیه‌وتحلیل خوانده‌ام، کتاب «تجزیه‌وتحلیل موسیقی کُل‌نگر» و نگاشتۀ یک استاد آمریکایی است در ابتدا نکتۀ جالبی را مطرح می‌کند: می‌گوید در مدرسۀ موسیقی جولیارد که تجزیه‌وتحلیل درس می‌دادم یکی از دانشجویان که نوازندۀ ویرتئوز درجه‌یکی بود پس از چند جلسه آمد و با ناراحتی آمد گفت من دیگر نمی‌توانم درست ساز بزنم! گفت وقتی ساز می‌زنم، ذهنم درگیر مسائل عقلی و آنالیتیک می‌شود و حس سازم دارد خراب می‌شود. بعد، براساس سی چهل سال تجربیاتش در تدریس آنالیز موسیقی نتیجه‌گیری می‌کند و می‌گوید تجزیه‌وتحلیل موسیقی و مسائل آنالیتیک برای %۹۰ قطعاً سودمند است؛ برای یکی دو درصد امکان دارد اصلاً سودمند نباشد، و برای %۸_۷ واجب است و بدون آنالیز نمی‌توانند کاری انجام دهند. نتیجۀ نهایی اینکه برای ۹۰% آنالیز کمک‌کننده است، مخصوصاً در وضعیت فعلی موسیقی ایرانی که من بارها در مقالاتم از آن به‌عنوان «تصلب و انجماد» یاد کرده‌ام و یاد می‌کنم و موسیقی ایرانی وضعیت متصلب و منجمدی دارد. البته این سخن به این معنا نیست که موسیقی متصلب شده باشد، به این معناست که ذهن موسیقیدانان است که مدت‌هاست متصلب شده و چارۀ کار برای برون‌رفت از این وضعیت، تا حدی، فرایندهای عقلانی است و تجزیه‌وتحلیل می‌تواند در این مورد به کمک بیاید و سنّت می‌تواند به پرسش گرفته شود و تجزیه‌وتحلیل عقلانی شود و عناصری از آن که پتانسیل تقویت دارند تقویت شوند. جاهایی رویکرد انقلابی لازم است؛ برخی از عناصر باید تغییر کنند و در مجموع، کارهای آنالیتیک و عقلانی می‌تواند بسیار کمک کند حتی به فرایند هنری. من فکر می‌کنم در ایران سوء‌تفاهمی وجود دارد. هرجا اسم از عقل و آنالیز می‌آید، یک برچسب غرب و غرب‌زده به‌اش زده می‌شود و خود من‌هم که بیست‌ویک سال پیش شروع به تدریس کردم گاهی این برچسب به کارم زده می‌شد و می‌گفتند کار عقلانی در سنّت نیست و کار غربی است ولی چنین چیزی صحت ندارد برای اینکه اجداد ما ابن‌سینا و فارابی هستند و برخورد عقلانی کاملاً دقیقی هم کرده‌اند و به‌مرور زمان ایران به وضعیت خاصی دچار شد که شاید کارهای عقلانی و تحلیلی کمرنگ‌تر شده و نتیجه‌اش هم در سطح کلان‌تر، در حیات فرهنگی و اجتماعی ایران، کاملاً دیده می‌شود.

در هر حال، این جلسه جای بررسی این کتاب نیست. تجزیه‌وتحلیل هم یک فرایند تفصیلی است و افراد مختلف می‌توانند نظرات مختلفی داشته باشند و از زوایای مختلف می‌توان به یک اثر هنری نگاه کرد. یک قطعۀ موسیقی یک اثر هنری محسوب می‌شود و غیر از برخوردهای آنالیتیک ساختار صوتی و ساختار موسیقایی مسائل زیبایی‌شناسی و فلسفی هم می‌تواند واردش شود و جای کار در همۀ این حوزه‌ها قطعاً وجود دارد و هیچ‌وقت تمام نمی‌شود. خود من قطعه‌ای را که بیست سال پیش آنالیز می‌کردم برای هزارمین‌بار آنالیز می‌کنم و نتیجۀ جدیدی می‌گیرم. فرایندی است که همیشه قطعاً رو به تحول و تکامل است. در هر حال، به خانم راغب تبریک می‌گویم که در این راه سخت وارد شده‌اند. معمولاً در رشته‌های موسیقی‌شناسی و اتنوموزیکولوژی تمایل به این است که از این حوزه کمی دور بزنند و وارد مسائل سهل‌وصول‌تر بشوند اگرچه مسائل فرهنگی و اجتماعی خیلی مهم است ولی مسئلۀ تجزیه‌وتحلیل واقعاً کار سخت و پیچیده‌ و زمان‌بر و فرسایشی است که نیاز به بازبینی زیاد دارد. همین‌که ایشان در این راه قدم گذاشته‌اند و امیدوارم دیگران نیز این راه را ادامه دهند موجب خوشحالی است و به نتایج عملی هم می‌رسند. ایشان به ۲۲ نکته دربارۀ سبک‌شناسی تصنیف عارف قزوینی اشاره کرده‌اند که هرچند به‌صورت دستورالعملی برای آهنگسازی نیست اما اگر کسی به سبک عارف قزوینی بخواهد کاری بسازد حداقل می‌تواند از این طریق آن‌را بشناسد و پس از دانستن سبک‌شناسی عارف قزوینی، امیرجاهد و دیگران همه را کنار بگذارند و کاری کنند که سبک خودشان را داشته باشند. در غرب هم، هارمونی، کنترپوان و… را یاد می‌گیرید، نه برای اینکه عین آنها را پیاده کنید. وقتی قانونی را می‌شکنید و قانونی جدید می‌توانید وضع کنید با یک پختگی، تازه از آنجا هنر آغاز می‌شود…

در ادامه، بابک خضرایی به‌عنوان آخرین سخنران دربارۀ این اثر گفت: این جلسه جلسۀ نقد و بررسی نیست و صرفاً برای آشنایی مخاطبان با کتاب است. از‌این‌رو، من فقط چند نکتۀ‌ کوتاه را عرض خواهم کرد: عنوان کتاب شامل چند کلمه است: «ساختار»، «تصنیف»، «عارف قزوینی».

در عنوان این کتاب کلمۀ «ساختار» به‌نظرم خیلی خوب انتخاب شده است. خیلی وقت‌ها کسانی که در این حوزه کار می‌کنند کلماتی مثل «فرم» را به‌کار می‌برند که معمولاً دقیق نیست یا اصلاً درست نیست. با تعریفی که من از ساختار دارم، روابط میان اجزا (استراکچِر)، هر ساختاری لزوماً فرم نیست و این‌دو گاهی با هم خلط می‌شوند و در اینجا به‌خوبی از این رخداد پرهیز شده است.

موضوع دیگر دربارۀ »تصنیف» است. بنده به این نتیجه رسیده‌ام که تصنیف یکی از بهترین الگوها برای نشان‌دادن حالات خاص موسیقی ایرانی است به این جهت که از تصنیف می‌توان به‌عنوان مُدِ بنیان یاد کنم. بسیاری از جوهر مُدها به‌خوبی در تصنیف‌ها نمایان می‌شوند. تجربۀ شخصی من این است موقعی می‌توانیم یک مُد را به‌خوبی بفهمیم که بتوانیم تصنیفی بتوانیم برایش بیابیم… بنابراین، نقش آموزشی تصنیف بسیار اهمیت دارد. اگر گوشه‌هایی از زمان قاجار با چند واسطه به ما روایت شده باشند امکان تغییر در آنها هست اما تصنیف‌های روایت‌شده با کمترین دخل و تصرف به ما رسیده‌اند. ممکن است در دخول در تصنیف یا ریتم یا شعر آن تغییری صورت گیرد اما معمولاً جوهر مُدال آن به‌جا می‌ماند. همچنین موزون‌بودن تصنیف باعث می‌شود بیشتر به خاطر بماند. در واقع تصنیف یکی از مردمی‌ترین بخش‌های موسیقی کلاسیک ایرانی است و ارتباط خیلی قوی‌ای با مخاطب ایجاد می‌کند و ازاین‌رو، مطالعه و تحلیل تصنیف‌ها می‌تواند نقش بسیار مهمی در فهم موسیقی ایرانی داشته باشد. از این جهت، این کتاب که از اولین قدم‌ها در این زمینه است می‌تواند کاملاً مفید باشد.

موضوع آخر را هم دربارۀ «عارف قزوینی»: در سیر تحول تصنیف نقاط عطفی داریم مثل انقلاب مشروطه که اتفاقاً مقارن با درگذشت شیداست. انقلاب مشروطه و مرگ شیدا، به‌طور سمبلیک، به ما یادآوری می‌کنند که دوره‌ای از تصنیف‌ به پایان می‌رسد؛ تصنیف‌های تغزلی که در آن کلمه‌ها و اصطلاحاتی جُز مِی و معشوق و سرو… نمی‌بینید. با انقلاب مشروطه دورۀ جدیدی در تصنیف آغاز می‌شود. تصنیف‌ها وارد مسایل سیاسی می‌شوند. البته مضامین تصنیف در دوره‌های قبل اجتماعی هم بوده ولی در این دوره سیاسی‌تر  شده باعث تهییج توده‌ها می‌شود و نقش خیلی پررنگ‌تری را بازی می‌کند. عارف، بی‌گمان، بسیار در این عرصه مؤثر بوده است. شاید بتوان او را سیاسی‌ترین تصنیف‌ساز یا حتی موسیقیدان معاصر ما دانست. یکی از نقاط عطف تاریخ تحول تصنیف را می‌شود مرگ عارف در سال ۱۳۱۲ در نظر گرفت. ۱۳۱۲ دورانی است که سخت‌گیری‌ها و اتفاقاتی در دورۀ رضاشاه اتفاق می‌افتد، مثل ممنوع‌شدن تصنیف مرغ سحر یا برخی صفحات شکسته می‌شود. مرگ عارف به‌خوبی نشانگر  آغاز دوره‌ای جدید در تصنیف‌سازی است و یکی از دوره‌های تحول تصنیف‌ را می‌توان بین ۱۳۸۵ تا ۱۳۱۲ دانست.

در پایان، امیدوارم این کتاب نقش خود را ایفا کند و قدم‌های بعدی نیز در این زمینه برداشته شود.

چاپ
>