X
یادداشت کارن کیهانی به مناسبت سی و ششمین سالمرگ مرتضی حنانه

کسی حنانه نمی‌نوازد و حنانه تحلیل نمی‌کند

پنجشنبه, 24 مهر 1404

 

در سی و ششمین سالمرگ مرتضی حنانه، کارن کیهانی آهنگساز و مدرس موسیقی در یادداشتی آورده است که پارتیتورهای آثار حنانه، نه در کتابخانه‌های هنرستان‌ها، نه در آرشیوهای دانشگاهی و نه در قفسه‌های ارکستر سمفونیک و نه در هیچ جای دیگری که مرجع موسیقیدانان باشد، وجود ندارند. به همین سادگی کسی حنانه نمی‌نوازد و جز موارد اندکی، کسی حنانه تحلیل نمی‌کند.

 

 

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی موسیقی ایران، امروز سی و ششمین سالروز درگذشت مرتضی حنانه آهنگساز برجسته ایرانی است. به همین مناسبت کارن کیهانی آهنگساز و مدرس موسیقی به سفارش پایگاه اطلاع رسانی موسیقی ایران یادداشتی را درباره ایشان نوشته است.

کیهانی در این یادداشت آورده است:

 

امروز داشتم آن مثنوی شگفت‌انگیزِ ملک‌الشعرای بهار را که برای دست شکسته‌ی قمرالملوک سروده، نجوا می‌کردم؛ رسیدم به این ابیات:

صد قرنِ هزارساله باید

تا یک قمرالملوک زاید

ای چرخ، تو را اگرچه دین نیست

دستی که شکستنی‌ست، این نیست

باز رسیدم به همان ابیاتی که هربار می‌خوانم، بی‌اختیار نام‌هایی را به یادم می‌آورند؛ نامِ آن‌ بزرگانی که به گمانم «صد قرن هزارساله باید» …

در میان این‌ها، مرتضی خان حنانه، از آن قَمرهایی‌ست که به یاد آوردنِ نامش، همیشه با دردی همراه است؛ از آن نوعی که  اخوان می‌گوید «نمی‌دانی چه چنگی در جگر می‌افکند این درد».

در باب حنانه، زیاد گفته و زیاد نوشته‌اند؛ کمابیش، تکرار مکررات؛ سرشار از شکوه و فخر اما آغشته به یک تلخی بزرگ!

اول چند کلمه از همان مکررات بگویم و بعد بروم سراغ اصل عرضم:

 

مرتضی حنانه، آهنگسازی که در حیات شصت و هفت ساله‌اش (اسفند ۱۳۰۱ تا مهرماه ۱۳۶۸)، دو تغییر حکومت، دو جنگ عظیم و مجموعه‌ای کم‌مانند از وقایع و التهابات اجتماعی‌ را به چشم دید، آنچنان متمرکز، اندیشمند و موثر زیست که عملاً نمی‌توان بی ذکر نام او، تاریخچه‌ی نهاد یا تفکری در موسیقی معاصر ایران را به تحریر در آورد. جای قدم‌های سنگینش، تقریباً در همه‌جا هست.

آهنگسازی که توانست با طرح، تئوریزه کردن و کاربرد «هارمُنی زوج»، به خلقِ زبانی شخصی و اصیل در موسیقی چندصدایی ایرانی نائل شود؛ تالیفات و ترجمه‌های ارزشمندش، گستره‌ی وسیعی از ارکستراسیون تا رسالات کهن موسیقی ایران را دربر گرفت؛ نقش‌هایی موثر و زیربنایی در کسوتِ مدرس هنرستان عالی موسیقی و موسس ارکستر سمفونیک فارابی، ایفا نمود و حتی توانست کارنامه‌ای شگفت‌آور در حیطه‌ی موسیقی فیلم، برجای گذارد.

بی‌تردید، اندک شرحی از کارنامه و خدماتِ این آهنگساز، پژوهشگر، نوازنده، مدرس و رهبر ایرانی، مستلزمِ نگارش رساله‌ای بس مبسوط‌ است.

 

 

 

اما اصل حرفم و آن درد؛

اگر به رپرتوار کنسرت‌های چند دهه‌ی گذشته، نظری بیندازیم، بی‌درنگ درخواهیم یافت که حضور آثار حنانه در این کارگان، تقریباً صفر است. از پروژه‌های آنتولوژی سازهای سولو گرفته تا اجراهای موسیقی مجلسی و سمفونیک، هیچ اثری از حنانه یافت نمی‌شود. به فهرست پایان‌نامه‌های دانشگاهی هم که نگاه می‌کنی، تقریباً هیچ تجزیه و تحلیل درخوری بر آثارش نمی‌یابی!

یافتن دلیل تمام این‌ها، چندان دشوار نیست؛ پارتیتورهای آثار حنانه، نه در کتابخانه‌های هنرستان‌ها، نه در آرشیوهای دانشگاهی و نه در قفسه‌های ارکستر سمفونیک و نه در هیچ جای دیگری که مرجع موسیقیدانان باشد، وجود ندارند. جستجوهای گاه و بی‌گاهِ نوازندگان، برای پیدا کردن نت‌ها به نتیجه‌ای نمی‌رسد و به همین سادگی، کسی حنانه نمی‌نوازد و جز موارد اندکی، کسی حنانه تحلیل نمی‌کند.

کمتر از چهار دهه، از رفتن او گذشته است. موسیقی حنانه، پس از توقف ساعت سرخ قلب و بازایستادن نفسش، قاعدتاً می‌بایست با اجرای مکرر آثارش زنده می‌ماند؛ اما چرا دست‌نوشته‌هایش منتشر نمی‌شوند؟

پیشترها مذاکراتی با وراث و امانت‌داران پارتیتورهای او صورت می‌گرفت؛ اغلب بی‌نتیجه؛ اما به نظر می‌رسد که دیگر تلاشی هم صورت نمی‌گیرد.

نسل جوان و نوجوانِ نوازنده‌ها، دیگر دارند «حنانه‌ی آهنگساز» را فراموش می‌کنند و اگر شناختی هم از او مانده، بیشتر به سبب تالیفاتِ منتشرشده‌ی اوست.

به هر حال، حنانه یک بار در بیست و چهارم مهرماه رفت و پس از آن، صدها بار دیگر با اجرا نشدن آثارش.

سبب خجالت است که حنانه بزرگ، هنوز هم یک اجرای درست و حسابی از «کاپریس لعنتی»، از یک ارکستر ایرانی نشنیده ‌است.

چاپ
>