X
به قلم نگار غفاری

غبار عادت پیوسته در مسیر تماشاست

شنبه, 8 خرداد 1395

از زمان‌های دور تا به امروز هنر وسیله‌ای برای بیان درونیات و ارتباط انسان‌ها بوده است، نگاره‌های دوره‌ی پارینه‌سنگی خود دلیلی بر این مدعاست. بررسی آثار هنری برجای‌مانده از هر دوره بهترین منبع برای آشنایی با شرایط فرهنگی و اجتماعی هر دوره می‌باشد؛ به‌طور مثال دادائیست‌ها زبان مردمانی بودند که امیدشان به همه‌چیز را از دست داده بودند. در جامعه‌ی سیاست‌زده و پراضطراب و تنش امروزه تنها راه رهایی پناه بردن به هنر است و هنر، و اگر این تنها روزنه‌ی امید هم مسدود شود جامعه دچار انباشت زشتی‌ها می‌شود و از درون منفجر خواهد شد و حتی می‌تواند عواقبی بدتر از انفجار هسته‌ای داشته باشد.

موسیقی هم مانند سایر هنرها تفکر و شرایط فرهنگی و اجتماعی هر تمدن را نشان می‌دهد. نوای حزن‌آلود دوتار پیچیده در دشت‌های خراسان ظلم‌های گذشته بر این سرزمین را یادآوری می‌کند و صدای دف و دوزله پیچیده در کوه‌های زاگرس مقاومت‌های این مردمان را زنده می‌سازد.

امروزه موسیقی در تمام جهان به دلیل اینکه هنری جریان‌ساز و تأثیرگذار در جامعه است به عنوان یک رشته‌ی علمی و آکادمیک به آن می‌نگرند و برنامه‌ریزی‌های دقیق و علمی برای پیشرفت بیش از پیش این هنر صورت می‌گیرد و بالطبع هر کشوری بیشترین تمرکز و توجه را صرف شناساندن و پیشرفت فرهنگ خود می‌کند.

اما شرایط آموزش موسیقی در کشور ما به نحو دیگری است. جدی‌نگرفتن آموزش موسیقی باعث شده است تا به نوعی این میراث ما نیز به تاراج برود، تار ما به نام آذربایجان ثبت شود و سازهایی مثل قانون و عود با وجود پیشینه‌ی پارسی در همه جای جهان به عنوان سازهای ترکی و عربی شناخته شوند. بالطبع موسیقی نیز مانند هنرهای دیگر باید هم‌گام با زمانه پیش برود و اجازه‌ی تفکر خلاق به موسیقی‌دانان جوانی که تمام زندگی خود را صرف موسیقی می‌کنند و به دنبال یادگیری علمی و آکادمیک این هنر هستند داده شود. اما نظام دانشگاهی حاضر و تفکر غالب بر دانشکده‌های موسیقی ایران از جمله دانشگاه تهران‌ــ به عنوان دانشگاه مادر کشورــ به نحوی است که اجازه‌ی هرگونه تفکر و رفتار خلاق از دانشجو سلب می‌شود و آموزش موسیقی ایرانی در دانشگاه دچار نوعی تحجرگرایی و گرفتاری در باتلاق عادت و سنت‌گرایی افراطی است.

یکی از ظریف‌ترین اندیشه‌ها نزد عرفا مسئله‌ی رابطه معکوس میان عادت و حقیقت است که عرفا می‌گویند هرچه به عادت نزدیک شویم از حقیقت دور می‌شویم و با شکستن عادت‌هاست که می‌توان به حقیقت رسید. عطار نیشابوری یکی از تمثیل‌های خود را در این رابطه نگاشته است و خلاصه‌ی مطلب به زبان ساده این است که مسیح ابلیس را مشغول سجده‌ی خداوند دید و گفت «این چه کاری است می‌کنی؟»، گفت «من از عهد قدیم چنین عادت کرده‌ام.» مسیح در پاسخ او می‌گوید: آگاه باش که آنچه از سر عادت برخاسته باشد به درگاه او آن را با حقیقت سروکاری نیست.

تو یقین میدان کاندر راه او

نیست عادت لایق درگاه او

هرچه از عادت رود در روزگار

نیست آن را با حقیقت هیچ‌کار

این صحیح است که هنرمند موسیقی‌دانِ خلاق باید اصول و قواعد موسیقی را به‌درستی بداند و سپس در چارچوب و قواعدی به دنبال در هم شکستن همان قواعد و ایجاد خلاقیت باشد. اما برای رسیدن به این امر هم باید زمینه‌ی آزمون و خطا و تنفس در فضای سرشار از خلاقیت فراهم باشد و شرایط به نحوی نباشد که اگر کسی هم به دنبال راهکارهای رهایی از تنگنا حاضر باشد مورد تمسخر و غضب قرار بگیرد و حتی برای نوازندگان سازهای مهجور در موسیقی ایرانی مانند قانون و عود شرایط به گونه‌ای است که امکان استفاده از ویژگی‌های ساز خود و ارائه‌ی رپرتوار مربوط به ساز خود را ندارند. در واقع، ایجاد خلاقیت به معنای ازبین‌بردن ساختار و مبانی مسائل نیست و اصولاً در ادبیات، فلسفه و هنر، برخلاف علوم، فرم‌هاست که در تحول است نه مبانی و مسائل. همان‌طور که در ادبیات، نیما نیامد که فرم را از بین ببرد، نیما آمد که فرم را احیا کند. همچنین اگر در موسیقی ایرانی از کسانی به عنوان افراد جریان‌ساز و خلاق نام برده می‌شود فرم‌های موجود را احیا کرده‌اند و بسط داده‌اند و تاریخ ثابت کرده است که میزان موفقیت‌شان در برابر افرادی با دید تک‌خطی به چه اندازه بیشتر بوده است. در پایان اینکه آنچه قوانین جهانی تشخیص داده می‌شود عادت ماست. ما عادت کرده‌ایم که ببینیم سنگ از بالا به پایین حرکت می‌کند و شعله‌ رو به بالا. این عادت ماست و ما در «غبار عادت» گرفتاریم، و اگر خواهان ایجاد تحولی در موسیقی ساکت و اسیر در باتلاق عادت امروزه هستیم باید فضای جور دیگر نگریستن را در محیط آکادمیک ایجاد کنیم چرا که عادت لایق درگاه هنر نیست.

عادت خود را بگردانیم به وقت

این غبار از پیش بنشانیم به وقت

بحر را گویم که هین پر نار شو

گویم آتش را که رو گلزار شو

ــ نگار غفاری، دانشجوی کارشناسی موسیقی دانشگاه تهران

چاپ
>