X
به قلم رسول رهو

چهره‌ی ممتاز حافظ (۲)

یکشنبه, 9 آبان 1395

حافظ و تصوف

درباره‌ی حافظ و شعر او یک مسأله به صورت معمایی در آمده، و آن صوفی‌بودن یا نبودن حافظ است. این مسلم است که حافظ در عصر خود به صوفی‌بودن شهرت نداشته، و از دوره‌ی صفویه به بعد او را جزو صوفیان شمرده‌اند.

ظاهراً دوستداران او برای اینکه از راه تأویل و تفسیر بی‌پروایی‌های او را رفع و رجوع کنند و دیوانش را از گزند ظاهرپرستان برهانند این نسبت را به او داده‌اند. حافظ شاعری بود که جزو دانشمندان عصر خود به شمار می‌رفت و شغل دیوانی داشت. در شعرش هم اشاراتی دارد که «ساز و برگ معاش» او از «زر تمغا» (یعنی عوارض و مالیات راهداری) بوده، و «وظیفه» (یعنی حقوق) می‌گرفته، و می‌گفت:

وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید

دلیل دیگر، ابراز تردید جامی در صوفی بودن حافظ است. جامی صوفی و صوفی‌شناس است.

معمولاً پیران تصوف را «شیخ» می‌نامیدند؛ اینکه حافظ به «خواجه» شهرت یافته، می‌تواند قرینه‌ای دیگر برای صوفی‌نبودن او باشد. خواجه در لغت به معنی «آقا» و «ارباب» در مقابل نوکر است.

مراد و مرشد حافظ «شیخ» نیست، پیر است:

پیر مغان، پیر خرابات، پیر میکده و…

اینکه از شعر خواجه برمی‌آید، او چنان که با سایر اهل ریا و تزویر و سالوس، با صوفیان وقت‌پرست نیز بر سر سازگاری نبوده، و از زرق و تزویر صوفیان ازرق‌پوش حکایت‌ها داشته، و آنچه در این زمینه گفته بر سر زبان‌ها بوده و هست:

صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد…

صوفی شهر بین که چون لقمه‌ی شبهه می‌خورد…

در این صوفی وشان دردی ندیدم…

نقد صوفی نه همه صافی و بیغش باشد…

ادامه دارد…

رسول رهو، خواننده، مدرس و پژوهشگر آواز و زبان و ادب پارسی

ــ تلخیصی آزاد از گلگشتی در شعر و اندیشه‌ی حافظ، تألیف دکتر محمدامین ریاحی

 

چاپ
>