X
به قلم رسول رهو

چهره‌ی ممتاز حافظ (۱)

چهارشنبه, 5 آبان 1395

میان هزاران شاعری که در دوازده قرن گذشته زیسته‌اند و به زبان مردم این سرزمین شعر سروده‌اند و آثاری از آنان به دست ما رسیده، از فردوسی که بگذریم، خواجه‌ی شیراز ممتازترین چهره را دارد. آنچه سیمای تابناک حافظ را در ادب ایران و جهان ممتاز ساخته، بالاتر از هنر شاعری او، جهان‌بینی او و آزاداندیشی و ژرف‌نگری و روشن‌بینی اوست که دردهای زمانه‌ی خود را، که دردهای جاودانه‌ی آدمی در همه‌ی روزگاران است، دریافته و آن‌همه را در مضامینی متنوع و به زبانی که دلنشین همگان است بیان کرده و حاصلش این شده که هر کس در هر زمان در شعر او تصویر زمانه‌ی خود را می‌بیند و از سخن او شرح دردهای خود را می‌شنود:

عقاب جور گشوده‌ست بال بر همه شهر

کمان گوشه‌نشینی و تیر آهی نیست

در کشوری که تسلط چند صد ساله خلافت عباسی بغداد حجاب ظلمت فراگسترده و ریشه‌ی هر گونه فکر و تأمل را برکنده و زنجیرهای ناگسستنی به پای فکر و زبان شاعران و نویسندگان بسته بود و کیفر کسی که خارج از دایره‌ی مجاز می‌اندیشید و چیزی بر زبان می‌آورد، این بود که مثل حلاج بر سر دار رود و جسدش را بسوزانند یا مثل عین القضات زنده‌زنده پوستش را بکنند، مردی از شیراز برخاسته است که شعر او و شخصیت او مظهر وارستگی  و آزادگی و بی‌پروایی و روشن‌بینی است.

این سر حلقه‌ی رندان جهان، دل را «ز هر چه رنگ تعلق پذیرد» آزاد کرده و یکسره بر هر چه که هست «چار تکبیر» زده، و از خامی تعصب رسته، و اندیشه‌های والای انسانی را به زبان عصر خود، و مطابق فهم معاصران خود بیان کرده است. جان سخن او «هنر انسان بودن» است، و انسان ایرانی بودن.

حافظ هر جا که فرصت می‌یابد، ظاهرپرستی و ریا و تزویر و سالوس داعیه‌داران ناصالحی را که میان طبقات مختلف از صوفی و زاهد و مفتی و محتسب و… راه یافته بودند، با بی‌پروایی به باد طنز و افسوس می‌گیرد. آن کس است اهل اشارت که بشارت داند…

ادامه دارد

رسول رهو، خواننده، مدرس و پژوهشگر آواز و زبان و ادب پارسی

ــ تلخیصی آزاد از کتاب «گلگشت در شعر و اندیشه‌ی حافظ»، تألیف زنده‌یاد استاد دکتر محمدامین ریاحی

 

چاپ
>