«پدرم اصرار داشت موسیقی ذوق باشد نه شغل»
سه شنبه, 21 اردیبهشت 1395
از چه سنی موسیقی را شروع کردید؟
از ۸ سالگی. اولین مشوقم پدرم بود و مدرس موسیقیِ برادرم بهمن و من، بردار بزرگترم، زندهیاد ایرج کیایی، که در سالهای بین ۱۳۲۹ تا ۳۱ از شاگردان خوب و بااستعداد استاد ابوالحسن صبا بودند. پدرم شرایط خانه را طوری مهیّا کرده بود که همهی ما اهل هنر، بهویژه هنر موسیقی بار بیایم و همیشه اصرار داشت موسیقی ذوق باشد نه شغل.
ردیفهای موسیقی را در چه سنی آموختید؟
تا ۱۴ سالگی کلیهی ردیفهای موسیقی را که تا آن زمان مرسوم و بهاصطلاح مکتوب شده بود از برادرم آموختم. اما حدوداً در ۱۴ یا ۱۵ سالگی، یعنی در اوج جوانی، احساس کردم در نوازندگی سنتور دچار رخوت شدهام. حس کردم این موسیقی دیگر من را ارضاء نمیکند، تا کی باید درآمد شور یا گوشهی کرشمه بزنم!
سازهای دیگری هم امتحان کردید؟
سازهای مختلفی را امتحان کردم: ماندولین، بانجو، بوزوکی، بالالایکا، سیتار، و چون استعدادم بد نبود پیشرفت میکردم. مدتی کلاس پیانو نزد استاد پردیس رفتم تا آکوردها را بشناسم. احساس کردم با سنتور موسیقیشناس نمیشوم.
اما با این وجود دوباره سراغ سنتور رفتید.
بله، دوباره سراغ سنتور رفتم، اما اینبار در نحوهی اجرا دست به ابتکاری زدم که هر وقت صدای سازم از رادیو و تلوزیون پخش میشدــ آن زمان برنامههای زندهی تلوزیونی زیاد اجرا میکردمــ فردای بعد از اجرا مغازههای موسیقی زنگ میزدند آقای میلاد ما ۲۰ تا سنتور فروختیم و میخواستند به نحوی به من پورسانت بدهند. من میگفتم همین که طرفدارهای این ساز زیاد شده برای من بزرگترین هدیه است.
در مسابقات نوازندگی هم شرکت کردید؟
در سال ۱۳۴۲ در مسابقاتی که با همکاری وزارت آموزش و پرورش برگزار میشد شرکت کردم. به خاطر دارم آن زمان کلاس دهم دبیرستان بودم و در رشتهی سنتور اول شدم. کسانی که آن سال در رشتههای دیگر اول شدند از این قرار بودند: مجتبی میرزاده در رشتهی ویلن از کرمانشاه، محمد لقاء از تهران در رشتهی آکوردئون، محمد موسوی از اهواز در رشتهی نی، و زندهیاد محمدرضا لطفی در رشتهی تار از گرگان.
از همدورههاتان دیگر چه کسانی با شما بودند؟
تا آنجا که یادم هست فریدون شهبازیان، محمد لقاء، محمد سریر، و هوشنگ کامکار. هوشنگ کامکار در یکی از سخنرانیهایش، که نوار صوتی و تصویری آن را دارم، میگوید: میلاد کیایی اولین بنیانگذار سنتورنوازی نوین در ایران است. البته مخالفین این سبک من، برادر بزرگم و پدرم بودند، اما کمکم پذیرفتند. بعدها که سنام بالاتر رفت و تجربهی بیشتری کسب کردم، دوباره به موسیقی دستگاهی برگشتم، با این تفاوت که ردیفها را امروزیتر مینواختم و سعی میکردم محتوا را تغییر ندهم.
از چه سالی به طور جدی سراغ سنتور رفتید؟
بد نیست خاطرهای برای شما در همین مورد تعریف کنم. بورسیهای به من دادند و به همراه ۲۰ دختر و ۲۰ پسر با اتوبوس از راه زمینی به بارسلون رفتیم. این سفر ۵۰ روز طول کشید. تابستان بود و تعطیل شده بودیم. کلاس ۱۰ دبیرستان بودم. یادم هست گدایی کنار ماشین ما آمد و پایش را روی رکاب ماشین گذاشت و با گیتارش ده انگشتی شروع به نواختن کرد. با خودم فکر کردم خدایا من اگر صد سال فقط گیتار بنوازم به پای این دورهگرد نمیرسم. به خودم گفتم میلاد کیایی برو همان سنتور را ادامه بده. شاید اگر این اتفاق نمیافتاد و این شخص را نمیدیدم سراغ یک ساز جهانی میرفتم.
از چه زمانی موسیقی را جدی پی گرفتید؟
پس از فارغالتحصیلی از دانشکدهی علوم و تغذیه و بهداشت، مشاور هنری کاخهای جوانان و بعدها مدیر آن سازمان شدم. دو سه سالی بعد از انقلاب کار کردم اما در نهایت با ۱۷ سال سابقهی کار خودم را بازنشست کردم. احساس کردم وظیفه دارم موسیقی را جدیتر و عاشقانهتر پی بگیریم.
از فعالیتهای موسیقاییتان بگویید.
برای ۱۸ سریال تلویزیونی موسیقی متن ساختهام. بیشتر کارهایم بیکلام هستند و چهار یا پنج کار باکلام بیشتر ندارم.
چرا به کارهای باکلام زیاد نپرداختهاید؟
این درد دل من نیست، درد دل بسیاری از آهنگسازهاست. من بارها شاهد بودم که مثلاً میگویند آهنگ فلان خواننده. من میگویم این آهنگی که شما اسمش را بردید برای این خوانندهی محترم نیست، این آهنگ را آن خوانندهی گرامی فقط خوانده است. وقتی یک تحصیلکرده متوجه این موضوع نباشد من از بقیه چه انتظاری میتوانم داشته باشم. برنامههای رادیویی مثل رادیو فرهنگ که میخواهد به مردم فرهنگ بیاموزد واقعاً مایهی تأسفاند. مرحوم روحالله خالقی، از دوستان صمیمی پدرم، یکی از ناراحتیهایش همین بود.
درجهی دکترا و مجوز تأسیس کلاس موسیقی را چه زمانی گرفتید؟
در سال ۱۳۸۰ در شورای عالی و ارزشیابی هنرمندان کشور، نمونه کارهای من را در شورا مورد ارزشیابی قرار دادند و مدرک درجه یک هنری معادل درجهی دکترا صادر شد.
مجوز تأسیس کلاس موسیقی برمیگردد به سال ۱۳۴۴ یعنی حدوداً ۵۰ سال پیش. سه نفر عضو شورا بودند: آقای حسین دهلوی، آقای مصطفیکمال پورتراب، و مرحوم رادمرد. رییس شورا آقایی به اسم خوشنویسان بود. در آن جلسه مدرک درجه یک صادر شد.
نظر شما در مورد آثار نسل جدید چیست؟
من با هر نوع نوآوری موافقم. زمانه زمانهی نوآوری است، در این شکی نیست. زمان، خود در مورد آن اثر قضاوت خواهد کرد. من در جوانی شاهد خیلی نوآوریها بودم، خیلی از آن نوآوریها فراموش شدند. اما، به عنوان سخن آخر، بعضی از این آهنگهایی که من میشنوم آیندهی بدی برای نسل فعلی و نسلهای آینده میبینم. انگار آهنگساز با تأثیر از فضای دیوانهخانه موسیقی ساخته است. شما دیوانهخانه را تصور کنید که سه بخش دارد؛ یک بخش بیماران آراماند که تنها بحران روحی و روانی دارند. بخش دیگر دیوانههایی که حرکات دیوانهوار انجام میدهند. گروه سوم زنجیریها هستند و چون خطرناکاند دست و پایشان را با زنجیر میبندند. برخی از آهنگهایی که من میشنوم انگار برای چنین فضایی ساخته شده است. این موسیقی نیست، این موسیقی روانپریشی ایجاد میکند و جامعه را بیمار میکند.