چهرهی ممتاز حافظ ــ ۴: معرفت خاص حافظ
سه شنبه, 11 آبان 1395
درست است که حافظ از «پشمینهپوش تندخو» و صوفیان وقتپرست دل خوشی ندارد، و صومعهی صوفیان ازرقپوش را جای سیاهکاران میشمارد، تا بدانجا که بر خلاف لحن آرام و نرم و لطیف و نجیب خود، چون به صوفی میرسد تندترین تعبیرات را به زبان میآورد:
صوفی شهر بین که چون لقمهی شبهه میخورد
پاردمش دراز باد این حیوان خوش علف
اما به نوعی «معرفت» میاندیشد و خود را از اهل معرفت میشمارد:
جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است
ز «اهل معرفت» این مختصر دریغ مدار
حافظ مرید چشم و گوش بستهی هیچ پیری نیست، وابسته به هیچ طریقتی نیست. حکیم آزاداندیشی است که با تعلیمات خانقاهی خوب آشناست، اما آنها را دربست نپذیرفته است. «صورت خواجگی و سیرت درویشان» دارد.
باید دانست اگر اندیشههای عرفانی در سخن حافظ هست، در کل شعر او و در نتیجهگیریهای اوست، و آن همه به زبان فصیح رایج آن عصر بیان شده نه در قالب مفردات الفاظ و مصطلحات قراردادی متصوفه.
شعر حافظ اصالت دارد و همانطور که اندیشهها خاص خود اوست، زبان و تعبیرات هم خاص خود اوست. او کسی نیست که اندیشههای عالی خود را در میان الفاظ قراردادی بپیچد و آن را به صورت معما درآورد.
اگر بخواهیم ریشه و پیشینهی اندیشههای عرفانی حافظ را جستوجو کنیم باید به عرفان غرب و شمال غرب ایران روی آوریم، به طریقهی حلاج و عینالقضات میانجی (همدانی) و سهروردی زنجانی که بر پایهی عشق است و اندیشههای لطیف شاعرانهی انسانی است و از حکمت باستانی ایران مایه گرفته است، نه از تصوف شرق ایران که بر مبنای زهد خشک و تعبد و تنسک قرار داشته و میراث زهد و ترک دنیای خانقاههای بودایی و مانوی است که از آنجا به نخستین صوفیان خراسان مثل ابراهیم ادهم و شقیق بلخی رسیده، و کمال آن را بعدها در رفتار و آثار شیخ جام و محمد غزالی میبینیم.
ادامه دارد…
تلخیصی آزاد از «گلگشت در شعر و اندیشهی حافظ»، اثر دکتر محمدامین ریاحی
ــ رسول رهو، خواننده، مدرس و پژوهشگر آواز و زبان و ادب پارسی