چهرهی ممتاز حافظ، قسمت دهم
دوشنبه, 24 آبان 1395
این نکته را هم باید گفت که انتقاد به «گوشه و کنایه» از انتقاد «صریح» مؤثرتر است، زیرا شنونده از احساس اینکه خود گوشه و کنایه را کشف کرده است لذت بیشتری میبرد و احساس میکند این درد دل خود اوست. در گریز حافظ از صراحت در انتقاد، این هنر بزرگ هم هست که او از سرزنش بدان و ستمگران و ظاهرپرستانِ گذشته، نفس بدی و پلیدی و تباهی و ظاهرپرستی و ستمگری را نشانه میگیرد. شعر خود را از بند زمان و مکان آزاد کرده و با آب حیات بیزمانی و بیمکانی عمر جاودانه بخشیده است.
حافظ مثل هر متفکر و هنرمند اصیلی به راه خود میرفت. او مثل دو استاد بلندآوازهی پیش از خود، فردوسی، که فقط حماسهی جاودانی خود را سروده، و خیام که تنها رباعیهای حکیمانهای از او مانده، هنر خود را فقط وقف طرز غزل کرده و «به دیوان غزل صدرنشین» شده است (آن چند قصیدهی او جز معدودی ابیات مدح، حال و هوای غزل دارد، انتساب رباعیها به او هم محل تردید است). در مقابل، این محدودیت قالب شعری را با کنارنهادن وحدت موضوع غزل، و با ایجاد تنوع در موضوعات، و آوردن مضامین و اندیشههای رنگارنگ از عشق و عرفان و اخلاق و سیاست در یک غزل، جبران کرده است. وسعت اطلاعات که حاصل کتابخواندن مدام بود، به اضافهی دید وسیع و تجربههای شخصی این تنوع را در سخن او قوت بخشیده است. در این بیکرانگی و رنگارنگی اندیشه و مضمون، تنها مولوی را با او میتوان سنجید که وجودش مجموعهی فرهنگهای کهن ایران و روم و یونان است.
حافظ برای اینکه میخواست حداکثر استفاده را از لفظ و قالب (غزل) بکند، ناچار سنت وحدت موضوعی غزل را کنار گذاشت. پیش از او غزل واحد کامل شعر نوع خود بود، حافظ بیت را واحد تام و تمام قرار داد، اگر جز این بود قالب سنتی غزل قادر به کشیدن بار اندیشههای او نبود.
غزل پیش از حافظ تنها یک بیت الغزل داشت، او با این ابتکار همهی ابیات را بیتالغزل کرد:
شعر حافظ همه بیتالغزل معرفت است
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
حافظ در این ابتکار، به راه سنت فرهنگ عمومی رفته است. مگر نه اینکه مردم عادی هم یک مصرع ناب و پرمعنی را میگیرند و به صورت ضربالمثل ورد زبان میسازند.
ادامه دارد…
ــ تلخیصی آزاد از «گلگشت در شعر و اندیشهی حافظ» اثر دکتر محمدامین ریاحی
رسول رهو، خواننده، مدرس و پژوهشگر موسیقی و زبان و ادب پارسی