پرواز بر بال نتها/ نیره خادمی
دوشنبه, 18 آذر 1398
«این حس را هیچکس دوست ندارد. خانم اصلاً همۀ مشکلات و نگرانیهایی که قبل از اجرای کنسرت و روی سن داریم یکطرف، اینکه دونفر نفسنفسزنان ویلچر را از پلههای سالن بالا ببرند تا روی سن اجرا کنیم یکطرف دیگر.» سجاد شوشتری مکث میکند و برای لحظهای فقط صدای نفسهای عمیقش شنیده میشود. او یک خواننده ٣٧ ساله است که از ١٧سالگی بهطور جدی آواز کار کرده. سال ٨٣ نخستین اجرای جدیاش را داشته و سال گذشته هم در شب آواز ایرانی مقام دوم را کسب کرده است اما با وجود همۀ اینها هیچوقت از نگاههای تبعیضآمیز به معلولان هنرمند درامان نبوده است. یکساله بود که خانواده فهمیدند مبتلا به فلج اطفال است. روزهای کودکی را در آغوش پدر و مادر طی کرد و بعد هم به اجبار با ویلچر یا به قول خودش با «کفشهای جدید» آشنا شد.
موسیقی کمک کرد معلولیت را فراموش کنم
سجاد شوشتری پسرک خوشصدای خانواده، از وقتی خود را شناخت، توان باور و قبول معلولیت را نداشت، حتی نمیتوانست آن را درک کند اما آواز و خوانندگی آبی شد بر همه آتشها. «قبل از اینکه خواننده شوم، همیشه عصبی بودم، باید معلولیت را درک میکردم اما نمیتوانستم. موسیقی، آواز و ارتباطگرفتن با آن همه شعر برایم آرامبخش بود و تغییرم داد. بعد از آن، همه چیز برایم زیبا شد.» او حالا نهتنها آواز میخواند و درس میدهد بلکه عضو انجمن حمایت از هنرمندان کرج (آهوان) هم است. «نخستین شب اجرایم بینظیرترین شب زندگیام بود، احساس میکردم که دیگر راهم را پیدا کردم و آنجا بهترین جای دنیاست. روی سن هیچکس را نمیدیدم، دیگر در این دنیا نبودم بلکه درحال پرواز بودم».
ولی افتاد مشکلها
آیا رسیدن یک فرد دارای معلولیت به اجرای صحنهای، به همین راحتی است؟ خیر. راهی که سجاد شوشتری و بسیاری از هنرمندان معلول طی کردهاند، راحت نبوده و نیست. از نحوه آموزش، مناسبنبودن شهر برای رفتوآمدهایشان بگیرید تا به نقطه پایان حرفهای سجاد شوشتری در ابتدای نوشتار و چند دقیقه پیش از اجرا برسید. او و خیلیهای دیگر برای یادگیری موسیقی حتی نتوانستهاند به آموزشگاه بروند. بیش از ٩٠درصد آموزشگاههای موسیقی آسانسور ندارند و بالارفتن از پلهها برای فرد نابینا یا روی ویلچر سخت و حتی غیرممکن است. سجاد شوشتری برای هر جلسه یادگیری آواز، با خودروی شخصی به آموزشگاه رفته و همانجا در خیابان درس گرفته است: «مردم رد میشدند و گاه میخندیدند، چون این موضوع برایشان عجیب و غریب بود.» سجاد همان سالها تصمیم گرفته بود به هنرستان موسیقی برود اما باز نبود امکانات در کنار تمام ناکامیها راه او را سد کرد: «تحصیلات یکی از بدترین اتفاقات زندگیام بود. نمیدانم چرا دقیقا در همان سال، هنرستان موسیقی که در کرج بود، جمع شد و برای من که روی ویلچر بودم، امکان رفتوآمد در تهران میسر نبود. دیگر چه اهمیتی داشت در چه رشتهای درس بخوانم. آن تابستان بدترین تابستان زندگیام بود. همین حالا هم به دلیل مناسبنبودن مسیرهای رفتوآمد، نمیتوانم اجراهایی که دوست دارم را انجام دهم.» از نظر او بدترین اتفاقی که یک معلول را عقب نگه میدارد، همین است: «هیچ جایی مناسب نیست؛ حتی وقتی میخواهید سر صحنه اجرا کنید، باز هم باید دیگران ویلچر شما را بلند کنند یا اگر نابینا باشید، باید دستتان را بگیرند و از پلههای سن بالا ببرند».
ارگانهای مرتبط با معلولان کنار نشستهاند
مشکلات برای معلولان هنرمند هم دقیقا همان مشکلات معلولان دیگر است؛ «مناسبنبودن معابر شهری و ساختمانها» که تاکنون تنها کمتر از ٣٠درصد در شهرهای کشور اتفاق افتاده است. در این شرایط چندسالی است که مسئولان بهزیستی و وزارت ارشاد از برگزاری جشنواره موسیقی معلولان صحبت کردهاند؛ جشنوارههایی که اگر برگزار شود هم، هیچ نهادی حاضر نیست برای سالن جشنواره رمپ در اختیار برگزارکنندگان قرار دهد. مثل اتفاقی که در جشنواره موسیقی معلولان استان البرز پیش آمد: «شهرداری که رمپ نداشت، بهزیستی هم حاضر نشد برای مهمترین رویداد هنری معلولان در کرج به ما رمپ بدهد؛ تقریبا همه ارگانهای مرتبط با معلولان کنار کشیدند و درنهایت دونفر را برای جابهجایی ویلچرها به بالای سن درنظر گرفتیم.» اینها حرفهای علی مومنیان ریزی، رئیس انجمن موسیقی استان البرز است. در چند روز گذشته جشنواره موسیقی معلولان برای نخستینبار در استان کرج برگزار شد و بیش از ٧٠ هنرمند برای نشاندادن توانمندیهای خود به روی صحنه رفتند؛ جشنوارهای که غیررقابتی و نمادین بود. سجاد شوشتری یکی از پیشنهاددهندگان این جشنواره بوده اما درعین حال منتقد تفکیک و جداسازی معلولان از سایر افراد جامعه در جشنوارهها هم است: «جشنواره را پیشنهاد کردم؛ چون بچههای هنرمند در حوزه موسیقی هیچ جایی برای عرضه و دیدهشدن ندارند و برخی با وجود پتانسیلی که دارند، حتی سالی یکبار هم روی صحنه نمیروند؛ این اتفاق بدی است که هیچکس آنها را نمیشناسد بنابراین خواستیم با این کار سایر گروهها و استادان موسیقی آنها را ببینند تا شاید برای گروههایشان به آنها پیشنهاد بدهند. به صورت طبیعی کمتر گروهی حاضر است معلولان هنرمند را به گروه فرابخواند و این باعث میشود که تجربه آنها در اجرا کم شود و از کار خود عقب بمانند.» او که خود چند سال قبل در شب آواز ایرانی مقام دوم آواز را کسب کرده بود، از تمام سیاستهای دولتی برای هنرمندان دارای معلولیت گلایه دارد: «ما همه کار میکنیم که معلولیت را کنار بزنیم اما باز این بحث برای ما باز است. بارها در صداوسیما از من دعوت کردهاند که بهعنوان معلول موفق حرف بزنم اما قبول نکردم و گفتم اگر بهعنوان خواننده موفق باشد، میآیم. من روی ویلچر هستم و مردم خودشان متوجه معلولیتم میشوند و نیازی به این همه تأکید نیست. وقتی این همه تأکید بر معلولیت نباشد، مردم هم یاد میگیرند با آنها زندگی کنند. ای کاش ما را فیلتر نکنید. بهزیستی هم که اصلا برنامهای ندارد، همین که بتواند نیازهای اولیه مثل مستمریها را افزایش بدهد، شاهکار کرده است. بارها گفتیم بچههای هنرمند را معرفی کنند؛ اما دریغ از معرفی یک نفر.» شوشتری معتقد است که در کشورهای دیگر این تفکیکها وجود ندارد: «مردم با کسی تعارف ندارند اگر هنری خوب باشد، آن را گوش میدهند اما در کشور ما همیشه معلولان از سایر افراد جامعه جدا میشوند. اگر قرار باشد جشنواره برای معلولان برگزار شود و معلولان هم میهمان آن باشند، دیگر برابری و عدالت معنایی ندارد.» سجاد شوشتری سال ٩۶ موفق شد با کلی قرض و بدون اسپانسر نخستین آلبوم خود را با عنوان «هنوز عاشقم» را وارد بازار کند که حالا از آن بهعنوان مهمترین اتفاق زندگیاش یاد میکند.
فقط برای مناسبتها ما را میخواهند.
علی کرمی کبیر، نوازنده تار و سه تار، هم تقریبا همین شرایط را دارد. او حالا یک گروه موسیقی تلفیقی از افراد دارای معلولیت مختلف به راه انداخته است تا توانمندیهای آنان را به بقیه نشان دهد. آنها از سال ٩١ به بعد از طریق فیسبوک و سایر شبکههای اجتماعی یکدیگر را پیدا کرده و بعد گروه موسیقی نگاه را تشکیل دادند. «جای تمرین نداشتیم، مدتی در مهدکودک یکی از اقوام تمرین میکردیم و گاهی هم در خانه یکدیگر. بعد هم که عضو بنیاد معلولان ایرانی شدم، جلسات تمرین را به آنجا بردیم؛ چون تنها ساختمانی است که دستکم برای معلولان مناسبسازی شده است.» کرمی هم ویلچرنشین است و البته این کفشهای جدید او هم یادگار سال ٨٢، زمان دانشجویی و یک حادثه تصادف است. کرمی در دوران راهنمایی نوازنده تنبک بود و چهار سال بعد از حادثه و آسیب نخاعی به فکر یادگیری دوباره ساز تار افتاده است: «سازمان بهزیستی حتی یک بانک اطلاعاتی جامع از هنرمندان معلول نداشت و تنها راه ارتباطی ما با یکدیگر فضای مجازی بود. نخستین کنسرت گروه، سال ٩٣ در ایوان شمس برگزار شد و آنهایی که بلیت خریدند و آمدند از توانمندی گروه متعجب شدند. هیچوقت به امید شهرداری و بهزیستی نبودیم و دستمان را روی زانوی خودمان گذاشتیم و بدون کوچکترین ارفاق کار کردیم. کمترین انتظار ما از مسئولان این است که موانع معابر برطرف و مناسبسازی جدی گرفته شود؛ در حالی که طی مدت تمرین هیچکس از ما نپرسید با چنین شرایطی کجا تمرین میکنید؟ بعد اما برای مناسبتهایی چون روز جهانی معلولین گروه را دعوت میکنند تا برنامه اجرا کنند در حالی که ما انتظار داریم از ابتدا در کنار ما باشند نه فقط وقتی که گروه به سطح نرمال رسیده است».
آنچه افراد دارای معلولیت در جامعه نیاز دارند، پرکردن اوقات فراغتشان است و به گفته علی کرمی کبیر موسیقی و هنر ظرفیت پرکردن آن را دارد آن هم در شرایطی که مناسبسازینشدن شهر آنها را منزوی کرده است: «موسیقی به خیلی از ما کمک کرده تا درد و رنجهای خود را فراموش کنیم و زندگیمان هدفمند شود اما در مناسبات دولتی هیچ برنامهای برای ما نیست. خانه موسیقی هیچ دستهبندی برای موزیسینهای دارای معلولیت ندارد و توجیهشان هم این است که تعداد این افراد برای تشکیل یک کانون یا انجمن کم است.» مثل تمام گزارشهایی که در این سالها درباره این قشر از جامعه نوشته شده، مناسبسازی حلقه اصلی مطالبات آنان است. تا به حال هم البته قوانین، آییننامهها و برنامههای زیادی در اینباره نوشته شده و به تصویب رسیده است. سال ٨٩ دفتر مقام معظم رهبری ذیل سیاستهای کلی نظام بند ۱۱ بخش شهرسازی را به این موضوع اختصاص داد، سال ٩۴ هیأتوزیران طبق برنامه جامع حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت، وزارت راهوشهرسازی را موظف به در نظر گرفتن ضوابطی در اینباره کرد. قانون جامع حمایت از حقوق معلولان در سال ٨٣، آییننامه اجرایی ماده دوم قانون جامع حمایت از معلولان در سال ٨۴، ضوابط و مقررات شهرسازی برای افراد معلول جسمی-حرکتی در سال ٧٨، قانون برنامه پنجم توسعه در سال ٨٩، قانون برنامه سوم و چهارم توسعه در سالهای ٧٩ و ٨٣، لایحه حمایت از سامانه حملونقل ریلی شهری و حومه در سال ٨۵، کنوانسیون حقوق معلولان و حتی کنوانسیون حقوق کودک ازجمله قوانین دیگری است که هر کدام دستوراتی برای مناسبسازی معابر و ساختمانها داشته است اما هنوز آنطور که باید کاری در این زمینه پیش نرفته است.