X

هنرمندی که بسی ظرائف به مکتب وزیری افزود

یکشنبه, 25 اسفند 1398

به بهانۀ درگذشت استاد هوشنگ ظریف

هنرمندی که بسی ظرائف به مکتب وزیری افزود

شاید درگذشت هوشنگ ظریف در جهانی پُرفاجعه خبری ناچیز به‌شمار آید؛ ضمن این‌که او چندین سال دچار بیماری شده بود. آن‌چه موجب اندوه است، در روزگاری با ضایعۀ درگذشت ایشان روبه‌رو هستیم که شوربختانه در کنار سیل مصیبت‌ها، فرهنگ ایران و دیگر جوامع دچار فاجعۀ ابتذال شده است. او که نمونۀ بارز فرهنگ فاخر ایران‌زمین بود، ازدست‌دادنش برای جامعۀ ما مصیبت است. ساز او بیان‌کنندۀ فرهنگ والای ایران‌زمین و انتقال‌دهندۀ ادبیات فاخر ایران‌زمین در نوا و آوای ملّی بود. اگر وزیری زنده‌کنندۀ موسیقی ایران‌زمین بود، ظریف زنده‌کنندۀ موسیقی کلنل وزیری در ساز حماسی و ملّی «تار» بود.

هوشنگ ظریف نه‌تنها سر سلسلۀ میراث تمامی نوآوری‌های کلنل علی‌نقی وزیری در پهنای ساز تار بود که توانست دیگر نوآوری‌های کلنل وزیری را در تمامی ابعادی که وزیری خود امکان نهادینه‌سازی آن را نداشت، اِعمال کند.

ظریف نه‌تنها اجراکنندۀ تمامی تطور و تحولات ساز تار، بلکه تکامل‌دهندۀ همۀ ظرائف تکنیکی تار بود.

دربارۀ وزیری همین بس که او ساز تار را از یک‌نواختی درآورد. نه‌تنها آن را آکادمیک و مَدرسی نمود که بدان جلوۀ مُدرنی بخشید. از سویی با مبانی مدرن، مانند تکنیک، استایل، اِکُل، توسعۀ فرهنگ نت‌نگاری، آهنگسازی و… توانست برای این ساز رپرتوآر تعریف کند؛ ضمن این‌که بنیادهای آموزشی تار را مدرن و آکادمیک کرد. تا جایی‌که با گذشت صدسال همچنان تار میراث‌دار آموزشی و مدرسی کلنل وزیری است.

در فرهنگِ سازیِ وزیری به‌واسطۀ توجه و تمرکز تکنیک، وُجوه سرعتی، خلاقیت در عرضۀ اتودهای ارزشمند تار، کمتر به بیان زیباتر ساز توجه می‌شد.

در دورۀ موسیقی «گل‌ها» این کمبود، تا حدّ زیادی رفع شد. زیرا ساز تار پس از وزیری، به‌ویژه در دورۀ «گل‌ها» توسط کسانی نظیر لطف‌الله مجد، فرهنگ شریف و به‌ویژه جلیل شهناز توسعه پیدا کرد؛ به‌ویژه در صدادهی و سنوریته تحول شگرفی در ساز تار بنیاد شد. جلیل شهناز هم در تکنیک و هم در عرصۀ ملودیک، ساز تار را به اوج خود رساند. تنها خلأ در سبک جلیل شهناز، فقدان خصلت‌های آموزشی و آکادمیک بود. با تمامی ارمغانی که او برای ساز تار نوید بخشید، توانست استاندارد ساز تار را ارتقاء بخشد، اما این رهاورد، امکان گسترش آکادمیک نداشت، ضمن این‌که مشخصاً پیوند وی با سنت وزیری گسسته بود.

در این هنگام، حلقۀ پیوند بین دو سنت وزیری و سبک تارنوازی «گل‌ها» هوشنگ ظریف بود. او همان‌طور که گفته شد سرسلسلۀ میراث‌ مکتب وزیری بود. نه‌تنها تداوم‌دهندۀ تحولات وزیری که تکامل‌دهندۀ آن در پهنۀ آموزشی و نوازندگی بود. او با آگاهی از نقایص صدادهی در سنت وزیری، به نیکی دریافت که نوازندگان گل‌هایی مانند شریف و شهناز، می‌توانند کمبودهای صدادهی تار را جبران کنند. او البته همیشه فرهنگ شریف را بیش از شهناز الگوی خود در این رویه نام می‌برد، اما او به‌موقع و بجا از سبک سنوریتۀ آنان بهره گرفت. به باور نگارنده، تأثیر وی از جلیل شهناز به میزان نفوذ وزیری در سبک وی بود. هرچه بود، وی به‌راستی پیونددهندۀ دو سنت بزرگ تارنوازی در ایران بود.

او شاگرد تار موسی‌ معروفی در هنرستان موسیقی ملّی با مدیریت روان‌شاد روح‌الله خالقی بود. موسی‌ معروفی به‌رغم هم‌نسلی با وزیری، ضمن شاگردی از محضر برادران فراهانی و درویش، از نو مبانی تارنوازی را قالبی نوین از مکتب وزیری فراگرفت. او یکی از ستون‌های توسعه‌دهندۀ مکتب وزیری به‌ویژه در سبک تار بود. به‌ویژه شکوفایی فرزندش (جواد معروفی) در مکتب وزیری، در بُعد آهنگسازی و ساز پیانو، نام خاندان معروفی را در موسیقی ما بلندآوازه کرد. موسی معروفی با استفاده از مبادی و مبانی و برخی منابع وزیری توانست ردیف موسیقی ایرانی تدوین کند که کاری سترگ بود. البته سن بالا و کنارنهادن تار توسط معروفی (به‌دلایل شرعی)، نتوانست سنت وزیری را در تار آن‌چنان که باید استمرار بخشد، اما شاگرد ممتاز وی هوشنگ ظریف، توانست نه‌تنها آن گسست آموزشی را غنی سازد که سطح آموزشی تار را به کمال برساند.

ظریف از اقبال بلند نیکی برخوردار بود که در ادامه در هنرستان موسیقی ملّی و هنرهای زیبا در کنار فرامرز پایور قرار بگیرد. فرامرز پایور نیز تمامی نوآوری‌های کلنل وزیری و ابوالحسن صبا را در ساز سنتور نهادینه کرد؛ برای ادوار نوازندگی، ادوار آموزشی در سطوح مختلف کتاب تنظیم کرد. برای سنتور کتاب ردیف نگاشت؛ تا توانست اتودهای زیبا برای سنتور نواخت؛ پایور یکی از قلل رفیع موسیقی ایران در تداوم میراث وزیری است. همانند وزیری پرکار، پراثر و تأثیر بود. گرچه وزیری دورۀ محدود تقریباً بیست‌ساله را در موسیقی ایرانی رقم زد، اما با اثر و تأثیر با دامنۀ خود موسیقی ایران‌زمین را جانی دوباره بخشید. پایور نیز نزدیک به نیم‌قرن منشأ اثر و تأثیر فراوان در ساز سنتور و قلمرو آهنگسازی سازهای ایرانی بود. او تا زمان بیماری، لحظه‌ای از کار و فعالیت دست نکشید. تنها کسی که امکان هماوردی با وی داشت، نام نیک هوشنگ ظریف است. ظریف تمامی تحولات و پشتکار پایور را سرمشق خود قرار داد و آن را به ساز تار انتقال داد. ظریف در هنرستان تمامی ابتکارات آموزشی پایور را به ساز تار منتقل کرد. در نهایت ظریف با تحصیل در هنرستان که همواره بر مبنای تکنیک صحیح موسیقی ملی روی سازهای ایرانی استوار بود، توانست ساخته‌های پایور را به‌راحتی اجرا کند. حلقۀ آموزشی تار به یک نفر متصل شده بود و آن کسی نبود جز «هوشنگ ظریف».

پیشینۀ آهنگسازی برای ساز تار، نوشتن قطعۀ پلی‌فونیک برای ساز تار و یک یا چند ساز، از همان دورۀ وزیری آغاز شد، «حسین دهلوی» انقلابی در این قلمرو ایجاد کرد. اما پایور و ظریف اجراکننده و تکامل‌دهندۀ تمام‌عیار آن بودند.

ظریف همچنین درس‌آموز خاندان فراهانی بود. مدت زیادی از محضر علی‌اکبر شهنازی فرزند آقاحسینقلی، ردیف موسیقی آموخت. همین تجربه‌اندوزی او را مرجعی در ردیف تار کرده بود. گوشه‌ها و آوازهای موسیقی را در نظام موسیقیِ جدید سامان داده بود.

هوشنگ ظریف به تمام معنا، تنها مکتب تارنوازی در ایران است. زیرا مکتبی قابل انتقال به معنای علمی است. تمامی نوازندگان طراز اول تار که خود دفتری و دفاتری از تاریخ ساز تار را رقم زدند، جملگی برآمده از مکتب ظریف هستند. در بُعد آموزشی حسین علیزاده و ارشد تهماسبی، شاگردانی بودند که نسل معاصر را از کتب و آثار آموزشی خود سیراب کردند.

در ویرتوئوزیته، زنده‌یاد شهریار فریوسفی و حمید متبسم توانستند این بُعد از نوازندگی ظریف را عرضه کنند. مهرداد دلنوازی در بُعد آهنگسازی، ادامۀ مکتب ظریف بود. همچنین داریوش طلایی در بُعد ردیفی و مدرسی جلوه‌گره این بعد از هنر ظریف باشد.

ظریف در ارکستر صبا، رودکی (حسین دهلوی) و سازهای ملی (پایور)، نقطۀ ثقل ارکستر بود. ساز خوش‌نوا و خوش‌صدای وی، نه‌تنها طنین خوش‌آهنگی در ارکستر جلوه می‌داد که نقطۀ اتکای تکنیکی یک ارکستر محسوب می‌شد. ضمن این‌که پایۀ ثابت ارکستر سازهای ملّی زنده‌یاد فرامرز پایور و ارکستر دهلوی بود. دو ارکستری که در عرصۀ آهنگسازی، هارمونی و پلی‌فونی، انقلابی در قلمرو موسیقی ایران ایجاد کردند. این دو ارکستر یکی از نقاط عطف موسیقی ایران بوده و هستند. در ارکستر سازهای ملی (پایور) کنار پایور، رحمت‌الله بدیعی، حسن ناهید و هوشنگ ظریف از استوانه‌های ارکستر محسوب می‌شدند. اکنون آن آثار و آن نوازندگی‌ها از برگ‌های زرین موسیقی ایران محسوب می‌شود.

هوشنگ ظریف نمونۀ بارز وفاداری به مکتب وزیری و مکتبی بود که خود در تار ایجاد کرد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ که ارکستر موسیقی ایرانی پایور از رونق افتاد و دچار فراز و فرود بود، هوشنگ ظریف به‌جز ارایه و تکمیل چند آلبوم موسیقی در کانون پرورش کودکان‌ــ تک‌نوازی، دونوازی و گروه‌نوازی‌ــ در دهۀ شصت کم‌کار شد. زیرا به‌درستی سطح موسیقی را نسبت به کارهای اجراشده در وزارت فرهنگ و هنر پایین‌تر می‌دانست. در حالی‌که او می‌توانست با توجه به تکنیک بالا و والای خود، درآمد زیادی را از قِبَل استودیونوازی کسب کند. اما هنر خود را با ابتذال تبادل نکرد. درحالی‌که برخی از شاگردان وی شوربختانه هنر خود را آمیخته به نوازندگی در هر موقعیتی کردند. همچنان در اذهان آن وقار و شخصیت و استایل زیبای نوازندگی او در پردۀ موسیقی ایران باقی مانده است. کلنل وزیری وفادار به مکتبی بود که هنر خود را آلوده نکرد؛ هوشنگ ظریف نیز وفادار به همان سنت اخلاقی بود که پیمان خود را با موسیقی فاخر ایران‌زمین هیچ‌گاه قطع نکرد و ذره‌ای از آن فرهنگ پهلوانی و نجیبی که در آن نشو و نما یافت، بیرون نرفت.

دوستانِ سخت‌پیمان را زِ دشمن باک نیست

شرطِ یار آنست کز پیوندِ یارش نگسلد

 

ــــــ فرید دهدزی

چاپ
>