X
یادداشت مازیار عبایی بر نمایشگاه «گوش تنهایی» ایمان جسمی

موسیقی از هیچ‌چیز جز صدا ساخته نشده

یکشنبه, 2 دی 1397

تجسم کار یک هنرمندِ موسیقیدان در یک فضای نمایشگاهی دور از ذهن به نظر می‌رسد. به شکل متعارف، نمایشگاه‌ها و گالری‌ها به ارائۀ آثار هنرمندان تجسمی، و در نمونه‌های معاصرتر آثار ویدئوآرت و چیدمان (اینستالیشن) می‌پردازند. اما هنگامی که می‌شنویم نمایشگاه «گوش تنهایی» در گالری فرمانفرما آثار یک موسیقیدان ایرانی را نمایش می‌دهد، ذهنمان درگیر می‌شود. قبل از تشریح این موضوع رابطۀ بین موسیقی و هنرهای تجسمی را از طریق یک همانندانگاری (آنالوژی) پی می‌گیریم.

همان‌طور که می‌دانیم، هنر تجسمی مدرن با موضوع تفکیک پدیده‌های بصری به اجزاء سازنده‌شان شکل گرفته است. نقطه، خط، سطح در مرتبۀ بنیادین، و رنگ، بافت، شکل و دیگر عناصر بصری ماهیت‌های سازندۀ یک اثر تجسمی هستند، که در هنر مدرن گاه به شکل بی‌پیرایه و عریان عرضه می‌شوند. در تطبیق با موسیقی این سؤال شکل می‌گیرد که اجزاء سازندۀ موسیقی چیست؟ آیا نغمات، اوزان، فواصل و انگاره‌های شنیداریِ از این دست سازندۀ موسیقی هستند؟ یا اینکه اجزاء سازندۀ موسیقی بسیار بنیادین‌تر و نزدیک‌تر به ماهیت ادراکی شنیداری هستند؟ اگر موضوع دوم را مدّ نظر قرار دهیم، موسیقی از هیچ‌چیز جز صدا ساخته نشده است. نغمات، اوزان و امثالهم هیات‌هایی هستند که این صداها در پیکرۀ مقررات آن‌ها با هم ترکیب خواهند شد.

با این مقدمه، نمایشگاه «گوش تنهایی» معنایی مشخص می‌یابد. ایمان جسمی در این نمایشگاه مجموعه‌ای از اصوات را نمایش می‌دهد. به نظر می‌رسد هدف او گذر از تمام رسانه‌های بیان‌کنندۀ موسیقی و ارائۀ لخت و عریان صداهایی است که ماهیت آن‌ها در خلق موسیقی مؤثر است. جسمی در خلق این نمایشگاه از سد سازها عبور، و تلاش کرده که صداهایی را بازنمایی کند که به دور از امر زیبایی‌شناختی قابل ردگیری باشند؛ صداهایی برآمده از ادواتی که نه‌تنها در روزمرۀ موسیقایی جایگاهی ندارند، بلکه در حیات روزمرۀ زندگی هم از شأن قابل توجهی برخوردار نیستند. وی برای خلق صداهای خود از انواع پلاستیک و اشیاء فلزی و موتورهای مولد حرکت الکتریکی استفاده می‌کند.

چهار چیدمان صوتی از ایمان جسمی در این نمایشگاه ارائه می‌شود. سه چیدمان وی در یک سالن در توالی هم مستقر شده‌اند. اثر اول چیدمانی از لوله‌هایی فلزی است که یک قطعۀ موسیقی مبهم در درون آن‌ها پخش می‌شود و از مخرج لوله‌ها و گاهی که شدت صدا بالاتر می‌رود از بدنۀ آن‌ها شنیده می‌شود. قطعۀ یادشده با شدت صدای کم آغاز می‌شود و پس از چند دقیقه به اوج می‌رسد. مخاطب وقتی با بروز محیطیِ اصوات مواجه می‌شود ناخودآگاه برای درک بهتر آن‌ها به مخرج لوله‌ها نزدیک می‌شود و از دریچۀ آن‌ها به صدای درونی‌شان گوش می‌سپارد. این اثر مخاطب را به یاد فیلم معرف نمایشگاه می‌اندازد که در آن ایمان جسمی از اصواتی صحبت می‌کند که انسان در خلوت و تنهایی خودش در فضای ذهن خود خواهد شنید. به‌نظر می‌رسد در این اثر مخاطب درگیر چیدمان فضایی مخرج‌هایی صوتی می‌شود که گویی هزارتوی ناشناختۀ ذهن خودِ مخاطب است، که هرچه بیشتر با ذهن خود درگیر می‌شود، صداها واضح‌تر، بلندتر و غالب‌تر می‌شوند.

اثر دوم مجموعۀ چندین قوطی مکعب‌شکل فلزی است که گوی‌های کوچک با ضرباهنگ منظمِ تعدادی موتور محرک به جعبه‌ها ضربه می‌زنند و شدت این ضربه‌ها هربار بیشتر می‌شود. ضرباهنگ منظم و متوالی گوی‌ها تداعی‌گر هر پدیدۀ تکراری ادواری در زندگی است. از توالی زندگی روزمره، تا های‌وهوی خطوط تولید صنعتی تا رژه‌های نظامی. اثر بی‌واسطه مفهوم تکرار را به ذهن متبادر می‌کند و این تکرار را می‌توان به هر پدیدۀ ادواری تمدن معاصر نسبت داد.

اثر سوم به‌نظر می‌رسد پیچیدگی فن‌آورانۀ بیشتری داشته باشد. یک صفحۀ فلزی بزرگ و صیقلی که به‌طور اعجاب‌آوری وقتی به آن نزدیک می‌شوید، می‌لرزد و با نزدیک شدن یا با باقی‌ماندن در کنار صفحه شدتِ لرزش بیشتر شده و تصویر مخاطب در پیکرۀ صفحه دچار اعوجاج بیشتر و بیشتر می‌شود. در صورت تداوم حضور در کنار صحفه طول موج لرزش‌ها به حدی می‌رسد که شنیدن آن برای مخاطب سنگین خواهد شد. سازندۀ آثار خود در مورد این اثر توضیح می‌دهد که این کار یادآور مواجهۀ بی‌واسطۀ انسان با نفس خودش است. جلوۀ آیینه‌وار صفحۀ فلزی در کنار لرزش‌ها یادآور این نکته است که هرچه انسان بیشتر به مواجهه با خود و نظارۀ «خود» بپردازد، وجه عیان این «خویشتن» بیشتر رنگ می‌بازد. چنانکه در اثر روی آوردن هر چه بیشتر به آینه فاصلۀ میان «ناظر» و «منظور» از میان برداشته می‌شود. نکتۀ برجستۀ این اثر نیز مانند اثر دیگر درگیرشدن مخاطب با اثر و وادارکردن او به کنجکاوی‌های بازیگوشانه در مواجهه با اثر است.

مشخص است که موسیقی نسبت به سایر هنرها وجه انتزاعی قوی‌تری دارد و در نمایشگاهی این‌چنین، که انتزاع موسیقی را منتزع‌تر ساخته است، استعارات و این‌همانی‌ها را به‌سختی بتوان به آثار نسبت داد. اما ممکن است توالی این سه اثر برای یک مخاطب بیانگیر نوعی استعاره از مواجهۀ فرد با زندگی باشد. گذر از هزارتوی خلوت ذهن هر فرد، گذر از خلوت درونیِ یک انسان و گذر از انزوای فردی به یک هیاهوی یکنواخت و ادواری، که بارها و بارها در قالب الگوهای منظم و مکرر ادامه می‌یابد، و در نهایت مشرف شدن مجدد به ساحت منزوی خود، و مواجهه با هیأتی بیان‌کنندۀ نَفسِ انسان که هرچه بیشتر به آن تقرب می‌جویی بیشتر از میان برچیده می‌شود.

در هنگامۀ تجلی اصوات این سه اثر لحظه‌ای می‌رسد که ارتعاشات و اصوات در بیشترین حد خود هستند. در این شرایط تجربۀ جریان مشترک آثار تجربه‌ای است که هر مخاطبی را به واکنش و وجد می‌آورد. لوله‌ها در بالاترین حد انتقال و انتشار صدا، با ضرباهنگ قوی گوی‌ها همراه می‌شوند، و سیالیت ارتعاش صفحۀ فلزی پیش‌زمینه‌ای قدرتمند را برای مجموعه ایجاد می‌کند. در این موقعیت است که ابرصوتیِ تشکیل‌شده هنگامه‌ای موسیقی‌وار پیدا می‌کند و مانند یک ارکستر کامل جلوه می‌کند. ارکستری که مخاطبان در بینابین آن در حرکت‌اند و حتی در تولید اصوات نقش دارند.

اثر چهارم اما، از نظر نگارنده، موسیقایی‌ترین اثر این مجموعه است. مجموعه‌ای از چند موتور بر روی زمین که تعدادی قوطی و کیسۀ پلاستیکی به لبه‌های چهارپّره آن متصل است؛ کیسه‌ها و قوطی‌هایی که روی زمین ریخته و در نهایت قوطی‌هایی که از یک موتور سقفی آویزان است و به زمین می‌رسد. در حاصل گردش مجموعۀ موتورها، کیسه‌ها و قوطی‌های پلاستیکی با هم برخورد می‌کنند و تنوع بی‌پایانی از اصوات را، در قالب جِنسِ معیّن صوتی، اما در توالی‌ها، شدت‌ها، و شکل‌هایی بسیار متکثر پدید می‌آورند. این اثر برخلاف اثر اول و سوم مخاطب را به درنگ و گوش فرادادن می‌خواند. گوش فرادادنی که در ابتدا با انبوه اصواتی مواجه می‌شود که به‌طور متعارف در دایرۀ موضوعات شنیداری قرار می‌گیرند. این اصوات هرچند در ابتدا ممکن است دور از سلیقۀ شنیداری باشند، اما با گذرِ زمان و عادت گوش به نوع آن‌ها به‌همان ظرافتی جلوه می‌کنند که تمام صداهای طبیعی خود را در چارچوب آن عرضه می‌کنند؛ صدای باران، صدای موج آب، یا صدای به هم خوردن برگ‌ها در باد. به نظر می‌رسد جسمی در خلق صداهایی موفق بوده است که نه با منشاء طبیعی اما به‌واسطۀ ماهیت فرکتال گونه‌شان مشابه صداهای طبیعی هستند.

آثار به‌نمایش‌درآمده در این گالری نگاهی بسیار آوانگارد به موسیقی و تلفیق آن با تکنولوژی و مؤلفه‌های بصری بسیار بی‌پیرایه است.

ایمان جسمی متولد ۱۳۶۳ در مشهد و دانش‌آموختۀ کارشناسی ارشد آهنگسازی دانشگاه تهران است. گالری فرمانفرما تا تاریخ ۷ دی‌ماه پذیرای مخاطبان برای بازدید از این نمایشگاه است.

 

 

ـــــــ مازیار عبایی

چاپ
>