داوود پیرنیا شمایل کامل مدیریت عاشقانه /عکس منتشر نشده پیرنیا
یکشنبه, 11 آبان 1404

میرعلیرضا میرعلینقی، پژوهشگر و تاریخنگار موسیقی ، در یادداشتی تحلیلی با عنوان «شمایل کامل مدیریت عاشقانه»، داوود پیرنیا را یکی از معدود مدیران مؤسس تاریخ معاصر میداند که بنیان نوسازی فرهنگی را با عشقی صادقانه و نگاهی عمیق به میراث شعر و موسیقی ایرانی پایهگذاری کرد. او با خلق برنامه «گلها» در میانه دهه ۱۳۳۰، نه از مسیر قدرت و دستور، بلکه از مسیر عشق و بینش فرهنگی، جامعهای را به ریشههای زیباشناسانه و معنوی خویش پیوند زد.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی موسیقی ایران، میرعلیرضا میرعلینقی، پژوهشگر و تاریخنگار موسیقی در این یادداشت که به سفارش این پایگاه نوشته است، آورده است:
در تاریخ صد و اندی ساله تاسیس سازمانها و نظام اداری مدرن در ایران ، مشکل بتوان نامی از مدیری موسس آورد که مانند داوود پیرنیا باشد . شخصیتی که تنها با خوشفکری و مسئولیت پذیری و سختکوشی هایش شناخته نمی شود . در متولدان و فعالان بین دهههای ۱۲۷۰ تا ۱۳۳۰ چنین افرادی ، کم تعداد نیستند . مسلما داوود پیرنیا هم از آنها است . پس چه مشخصاتی او را از دیگر پروردگان آن مقطع طلایی تاریخ تحول ایران معاصر، متمایز می کند ؟ یادداشت حاضر ، نه پاسخ جامع، بلکه کنکاشی است برای توضیح این پرسش که از مدتها پیش، ذهن نویسنده این یادداشت را مشغول کرده است .

عکس داوود پیرنیا در این مطلب که برای اولین بار منتشر می شود توسط هومن ظریف در اختیار پایگاه اطلاع رسانی موسیقی ایران قرار گرفته است
۱) با نگاهی سریع(ونه سطحی) به تاریخ تحول ایران نوین ، دیده می شود که اکثریت قریب باتفاق موسسان و مدیران درخشانی که در فضای کار خود منشأ اثر بوده اند ، از مسیر امر از مافوق به مادون بر مسند مدیریت نشسته اند و مصدر خدمات و اقدامات موثر شده اند . بر این واقعیت نه عیبی هست و نه فضیلت اضافه ای . نهاد قدرت در ایران همیشه اول به هیاتی اتفاقی ، ناگهانی ، بی زمینه و حتی بدوی و خشونت بار شکل گرفته و بعد از مدتی ، بیشتر به مدد درایت وزیران و مشاوران (و نه شاهان و شاهزادگان) افراد لایق ، جذب می شده اند و به کاری که باید ، گمارده می شدند . در این بین ، هم میزان دانش مهم بود و هم سلامت اخلاقی و هم تبار و خانواده . تاریخ بلبشومحور شصت سال گذشته در این سرزمین با پرداخت خسارات هنگفت ، نشان داد که از قضا ، تبار و تربیت و اصالت خانوادگی، نقشی اساسی دارد و بدون آن ، تیغ هاست نهاده در کف زنگیان همیشه مست . گذر زمان نشان داد که این مباحث صرفا از جنس تفاخر طبقاتی و غرور اشرافیگری نیستند . در ایران ، و نیز ترکیه عثمانی و هندوستان ، طی قرنها ، عمده مناصب و مسئولیت ها برای افرادی در نظر گرفته می شد که حداقل بخشی آشکار از این شرایط را از خود نشان می دادند ، و اندیشه خام و ویرانگر پرستش تکنوکراتیسم محض ، خریداری نداشت . هرمی کهن در تقسیم قدرت برقرار بود که به نخبگان مورد وثوق، فرصت خدمت می داد و طبعا سلسله مراتب آن از مافوق به مادون تعریف می شد . داوود پیرنیا ، تا ۴۴ سالگی ، بر حسب تبار خانوادگی و تربیت مخصوص و تحصیلات تخصصی خویش ، در همین هرم قرار داشت . او در تهران و لوزان درس خواند ، فرانسه و انگلیسی آموخت ، دکترا در رشته حقوق عمومی و اصول تدوین قوانین را گرفت و در بازگشت به وطن ، در دادگستری شاغل شد ، کانون وکلا(در چارچوب عدالت) را راه انداخت و در وزارت دارایی منشأ خدمات بسیار شد و اولین اداره آمار (احصائیه) را تاسیس کرد ، کما این که پیشینیان دیوانسالار او(خاندان مشیرالدوله ) نیز در زمان و مکان خود چنین بودند و بنیان تاسیس دیوان محاسبات عمومی را از آنان داریم . در دوره زمامداری احمد قوام و ایام اشغال آذربایجان، معاون قوام و سرپرست امور آن استان بود و شاهد دردآورترین وقایع در آن سامان شد . او یک دیوانسالار اصیل ایرانی به تمام معنا شناخته می شد .اما مسیر نهایی با نیاکانش متفاوت بود و در بطن همان بوروکراتیسمی که غیر از عطش نوسازی در ساحت سخت افزاری(صنعت ، تجارت ،راهسازی ، و …) هیچ موضوعی را شایسته توجه نمی شمرد ،بنیانی تازه تاسیس کرد : نوسازی در امری فرهنگی، تربیتی ، با اهداف زیباشناسانه و با نگاهی عمیق و هنری _تاریخی ، آن هم در وسیع ترین شکل ارائه ، آن هم همه روزه و به رایگان ، مردمان ایران را به آنچه که داشتند و بوده اند ، آگاه کند : شعر کلاسیک فارسی ، آیینه تمام نمای روح زندگی ، جهان نگری و زیست معنوی انسان ایرانی ، طی هزار و اندی سال . پیرنیا در این اندیشه ، نه تنها از جایی دستوری و سفارشی نگرفت ، بلکه با سردی و بی اعتنایی اطرافیان نیز مواجه شد . مقام اجتماعی و اداری او در اواسط دهه ۱۳۳۰ فاصله چندانی با کرسی وزارت و حتی منصب نخست وزیری نداشت . اما فرزند مشیرالدوله نشان داد علت عاشق ز علت ها جداست ، و از هزاران خلق ، یک تن صوفی اند ، مابقی در سایه او می زیند .
۲) برنامه گلهای جاویدان در سال ۱۳۳۴ با هدف معرفی شعر کلاسیک فارسی ، به شکل برنامه ای با دقایق محدود ، در یگانه ایستگاه رادیویی ایران ، راه اندازی شد . نه دستوری از بالا بود و نه سفارشی و نه حمایتی و تشویقی . در بطن دولت های بعد از استقرار ۱۳۳۲ ، چنین ابتکاری صورت گرفته بود . آن هم با بودجه ای ناچیز که برای هر مدیر موسسی می توانست دلسرد کننده باشد . بودجه ای که هیچگاه به حدی از کفاف و تامین نرسید . اما پیرنیا مردی بود مردستان، با وجودی مشتعل از عشق و استقامت ، با همه موانع روبرو شد و برنامه اش را معرفی کرد ، شناساند ، در پنج شاخه توسعه داد و مدام بر کمال آن افزود .
۳) گلها در ابتدا با محوریت شعر وشاعران تاسیس شد ، اما هیچ برنامه ای در رسانه ای شنیداری ، تنها با تکیه بر گفتار ، نمی چرخد . موسیقی جزو لاینفک برنامه رادیویی است . فرزند میرزا حسن خان مشیرالدوله با موسیقی ، عشق و آشنایی داشت . نزد استاد زمانه : ابوالحسن صبا مشق ویولن کرده بود ، پیانو را به واسطه معاشرت با استاد مرتضی محجوبی شناخته بود و دنیای موسیقی کلاسیک اروپایی را نیز مطالعه کرده بود و به بزرگان رمانتیسم نظیر شوپن عشق می ورزید . از این حیث بین رجال وقت ، کم نظیر بود . گلها، و موسیقی دانهدانها، متقابلا زیر بال همدیگر را گرفتند : به تشویق پیرنیا، روح الله خالقی، موسیقی دانهای گوشه نشین و قهرکرده با رادیو را پیدا کرد و به عرصه آورد . برخی از نخبگان نظیر علی اکبر شهنازی و مرتضی نی داوود ، دعوت را نپذیرفتند . برخی دیگر نظیر حسین یاحقی و ادیب خوانساری و تاج اصفهانی، به ارائه برنامه هایی معدود بسنده کردند . استاد ابوالحسن صبا نیز پس از چند برنامه کوتاه ، میدان را به شاگردانش سپرد و آنان پرچمداری موسیقی کلاسیک ایرانی را از آنجا آغاز کردند . غلامحسین بنان ،علی تجویدی ، حسن کسایی و حسین تهرانی از سرآمدان شدند و آثار فراوان به یادگار گذاشتند . برنامه گلها بر دو ستون موسیقی و شعر استوار شد و یک دهه کامل ، فرهنگسازی کرد . تاثیرش ، کمابیش تا سالها در فضای موسیقی باقی ماند ، اما کیفیت دهه پیرنیا و همکارانش دیگر تکرار نشد .
۴) تاریخ نهادهای اداری و آموزشی موسیقی ما ، چند موسس/مدیر بیشتر ندارد . قحطی همیشگی امکانات در این برهوت خاورمیانه ، همین را هم نتوانست تاب بیاورد . علینقی وزیری ، روح الله خالقی ، اسماعیل مهرتاش ، داوود پیرنیا ، و شاید داریوش صفوت . امروز می بینیم ثمره کار پیرنیا و دلسوزی همکاران صدیقش، فراگیرتر از سایرین بوده است . نه تنها به خاطر این که روزی دوساعت از یگانه رسانه فراگیر آن زمان را در اختیار داشت ، بلکه به خاطر این که مجموعه ای از همه نفایس را در گنج خانه خویش گردآورد و بی ریا به مردم تقدیم کرد . مردمی که زیرفشار فقر فرهنگی ، نه موسیقی هنری کشورشان را می شناختند ، نه حتی با شکل ظاهری سازهای ملی خود آشنا بودند ، نه نامی از موسیقیدانان کشورشان شنیده بودند و نه بیش از نود درصدشان سواد خواندن و نوشتن داشتند تا بتوانند آثار شاعران گذشته و حال سرزمینشان را بخوانند . سعدی و حافظ و مولانا و پژمان بختیاری و رهی معیری و ابوالحسن ورزی و حمیدی شیرازی به کنار ، شاعران کمنام و گمنام گذشته و حال نیز به کوشش و انتخاب های ناب داوود پیرنیا در برنامه های پنجگانه گلها شناسانده شدند : از ظهوری ترشیزی و شاه قاسم انوار و هلالی جغتایی و فروغی بسطامی و زلالی خوانساری و نوری خانم سیاره ، همه و همه برای بار نخست از گلها شنیده شدند . هیچ برنامه رادیویی/ تلویزیونی در سالهای پر ریخت و پاش دهه های بعد ، کار برنامه های داوود پیرنیا رانتوانست عهده دار شود . تعلق او به فضای عرفانی اصیلی که از عصر حاج میرزا حسن اصفهانی و میرزا حبیب خراسانی باقی مانده بود ، بر غنا و عمق انتخاب های دلپذیر او می افزود و تاثیری قوی داشت .
۵) هنر آواز خوانی ، تک نوازی ، گروه نوازی و آهنگسازی موسیقی معاصر ایرانی نیز بیش از همه مدیون فضای گسترده ای است که داوود پیرنیا بنیان نهاد . در آن سالها نه سالن کنسرتی بود ، نه صنعت تولید صفحه و نوار رونقی داشت ، تلویزیون ایران در مراحلی بسیار ابتدایی بود و موسیقیدانها در محافلی بسیار محدود هنرنمایی می کردند و در سطح مردم ، واقعا ناشناخته بودند . هیچ کدام از نهادها ، اعم از خصوصی و دولتی ، به ویژه در سالیان پول پاشی نفت و توسعه، ثمرات کمی و کیفی تلاشهای پیرنیا را نداشتند .
۶)داوود پیرنیا در عمق عمل کرد و در سطح ارزیابی شد . کناره گیری او نماد انزوای آریستوکراتیسم ریشه داری بود که از اوان عصر مشروطیت به بعد تلاش کردند ایرانیت مدرن را تعریف کنند و با کارشبانروزی ،بنیانهای سازنده آن را موسس باشند . چپ های وطنی و مدعی هنر ، او را خوش نداشتند و در محیط گفتمانی خویش ، تلاش کردند نامش را نادیده بگیرند . اکنون دوره ای رسیده که حاصل کوششهای افراد ، فارغ از هر نام و ننگ ، مورد بررسی قرار می گیرد و زمانه ، غربالگری تیزبین و بی تعارف است .
میرعلیرضا میرعلی نقی
پژوهشگر و تاریخ نگار موسیقی معاصر ایران(گرایش تهران )/ روزنامه نگار و منتقد .
گردآورندگان«پروندهای برای داوود پیرنیا باغبان موسیقی ایران»: سعید اداک؛ سحر طاعتی؛ مینا آتشی

جای خالی آثار آهنگسازان ایرانی در جشنواره موسیقی جوان
داوود گنجهای:جشنواره جوان از سایر جشنوارههای موسیقی موفقتر عمل کرده است
علی اکبر مرادی: جشنواره موسیقی جوان باید منطقهای برگزار شود
ارسلان طیبی: هوای علاقمندان به موسیقی نواحی را داشته باشیم
وقتی رتبه مهمتر از تجربه میشود
فراخوان همکاری داوطلبانه با چهل و یکمین جشنواره بینالمللی موسیقی فجر
تمدید مهلت فراخوان چهل و یکمین جشنواره بینالمللی موسیقی فجر
جایزه ۷۰ میلیونی پوستر جشنواره موسیقی فجر/پوستر ۲۰ مهر رونمایی میشود
دیدار سرپرست معاونت هنری ارشاد با شورای سیاستگذاری جشنواره موسیقی فجر
انتشار فراخوان طراحی پوستر ۴۱مین جشنواره موسیقی فجر
جشنواره موسیقی نواحی باید مردمی برگزار شود
بخش مستقلی برای موسیقی نواحی ایران تشکیل شود
بخش مردمشناسی جشنواره موسیقی نواحی مغفول مانده است
جشنواره موسیقی نواحی ایران باید از نگاه گلخانهای و پروژهای رها شود
آیین نامه جشنواره موسیقی نواحی ایران تدوین میشود