X
ویژه‌‌نامه‌ای برای مادر لالایی‌های ایران/ 3

دامون شش‌بلوکی: گذاری بر روزگار «پروین»

سه شنبه, 29 مهر 1404

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع‌رسانی موسیقی ایران، دامون شش‌بلوکی (پژوهشگر، موزیسین) در قالب مقاله‌ای نسبتا مطول به مرور زندگی زنده‌یاد پروین بهمنی از دریچه نگاه موزیسین‌های چون پروفسور علی کافکاسیالی، محمدرضا درویشی، کیهان کلهر، علی‌اکبر شکارچی، هوشنگ جاوید، سیدعباس سجادی و بیژن بیژنی پرداخته است.

 

دامون شش‌بلوکی (پژوهشگر، موزیسین) در قالب مقاله‌ای نسبتا مطول به مرور زندگی زنده‌یاد پروین بهمنی از دریچه نگاه موزیسین‌های چون پروفسور علی کافکاسیالی، محمدرضا درویشی، کیهان کلهر، علی‌اکبر شکارچی، هوشنگ جاوید، سیدعباس سجادی و بیژن بیژنی پرداخته است.

 

شش‌بلوکی مقاله‌اش را با نقل سخنان محمدرضا درویشی طی یک فیلم مستند درباره پروین بهمنی آغاز کرده و از زبان او چنین آورده است:

 

«ما یک ایل داریم به نام ایل قشقایی؛ یک فرهنگ و موسیقی قشقایی داریم و شخصیتی به نام پروین بهمنی. این سه در هم عجین و غیر قابل تفکیک شده‌اند.

پروین تمام جزِییات روحی، فرهنگی، خصوصیاتی و ساختار اقتصادی و اجتماعی این ایل را بهتر از خیلی از ایلیاتی‌های دیگر می‌دانست.

پروین بهمنی خواننده‌ای بود که رپرتوار بخش موسیقی زنان قشقایی را توانسته بود به طور کامل یاد بگیرد؛ و البته به این هم بسنده نکرد و نواهای عاشیقی را هم یاد گرفت.

پروین بهمنی به قدری در این زمینه دقیق شد که می‌توانست با زبان و لب و دهانش نواهایی را که چنگی‌ها با کرنا می‌نوازند بنوازد.

این‌ها خصوصیات تخصصی پروین بهمنی‌ست؛ منتهی پروین بهمنی به این عرصه‌ها محدود نمی‌شود.  پروین خصیصه‌های دیگری دارد که اگر آنها نبودند این عرصه‌هایی که پیش از این به آنها اشاره کردم نیز شاید چنین قدرتمند در وجود او تجلی پیدا نمی‌کرد.

اول اینکه گردن‌کش بود و زیر بار حرف زور نمی‌رفت. در تمام زندگی‌ش چنین بود و همواره مصایب زیادی به جهت این خصیصه در زندگیش برایش پیش آمده بود.

دوم احساس عمیق و شگرفی بود که در وجود این بانو وجود داشت.

این مجموعه از ویژگی‌ها پروین بهمنی را ساخته بود.

پروین بهمنی کسی‌ست که من به جرات می‌توانم بگویم کمتر کسی در قد و قواره شخصیتی و وجودی ایشان حداقل در سی سال گذشته اینچنین رنج و سختی را به جان خرید و متحمل انواع مرارت‌های مادی و معنوی شد.

یکی از نکات اصلی شخصیت پروین بهمنی این بود که عمده‌ترین موسیقیدانان قشقایی را به خارج از فرهنگ قشقایی معرفی کرد. یکی از این گنجینه‌های آوازی محمد حسین کیانی بود که جایگاه هنری خودش را داشت و ما از وجود چنین گنجینه‌ای بی‌خبر بودیم.»(بخشی از راش‌های مصاحبه با استاد محمدرضا درویشی جهت مستند بلند «پروین- باد عاشق» ساخته بابک عباسی ۱۳۹۰)

جهت این عنوان به آرشیوهای تصویری رجوع کردم. فیلم مراسم رونمایی تعدادی آلبوم پژوهشی خودم. در آن مراسم مادر بعد از جلسه‌ای شیمی‌درمانی با سری بی مو(بعلت واکنش داروهای شیمی درمانی)با کلاهی پشمی بر سرحاضر شد. شوق ادامه مسیر مورد علاقه‌اش توسط فرزند و مهمتر احترام به میهمانان این مراسم که هنرمندان موسیقی نواحی و برخی پژوهشگران و دیگر افراد عمدتا از اهالی فرهنگ و هنر در آن حاضر بودند. و این دو مهمتر از هر عامل دیگری، حضور حتی با حال کسالت پس از شیمی درمانی را ارجح نموده بود.

اساتید، نوازندگان، و دیگرسخنرانان برنامه نسبتا بلند در فضای گرم شهر کتاب غالب گفته‌هایشان از خاطرات تا ترسیم شخصیتی پروین و تاثیرات فرهنگی او شکل گرفت تا تکمیل معرفی چند آلبوم. فضای صداقت بار خاطره انگیزی که در پایان آن خود پروین اجرایی را با همراهی تار استاد بهرام خانی و تنبک نوه‌اش روژنا خانی با همان حال، بداهه و با کوک همیشگی اش با تمام وجود انجام داد. سببش شور و عشقی بود که به موسیقی داشت و درمان اعجازوار آنرا بر تاثیر داروهای شیمیایی ارجح میدانست. احترامش به علم و عالم هم سر جایش بود. دعوتی ویژه اش به آن برنامه که اجراهای زنده موسیقی زیادی داشت دکتر جراحش بود.

 

هوشنگ جاوید

 

درین مراسم هوشنگ جاوید سخنرانی خود را اینگونه آغاز می‌کند:

«من ترجیح میدهم اول از خود بانو پروین بهمنی صحبت کنم. یک دختر خان؛ دختر غلامرضا خان بهمنی از ایل قشقایی که در یک زمان پی میبره به اینکه به شدت داره فرهنگشون تحت تاثیر فرهنگ‌های وارده قرار میگیره و خیلی چیزها داره نابود میشه.

در نتیجه پشت پا میزنه به تمام مسایل ایلی و قبیله‌ای و اینها و میره دنبال آوازها و گردآوری موسیقی های اصیل و خیلی ها هم باهاش مخالف.

چون اون زمانی که ایشون شروع کرده به کارها شرایط و نگاه‌های جامعه به چنین فعالیت‌هایی مثل امروزه نیست.

خصوصا چنین فعالیت‌هایی برای یک زن. البته چون متولد ماه اسفند هست مثل اسفند بر آتش همچنان جرقه داره و می ایسته جلوی تمام مخالفت‌هایی که باهاش میشه.

تعریف از پروین بهمنی به سادگی نیست. کارهایی که او کرده مثل مبارزه یک آدم بر علیه لودر یا تراکتوری‌ست که به سمتش میاد و او جلوش ایستاده و با مشت‌های گره کرده مقابله و مقاومت میکنه. چنین کاری او انجام داده. آن هم یک زن، یک آموزگاری که می دونسته داره چه کار میکنه.

اولین مخالفت‌ها از نزدیکان و خانواده آغاز میشه. از همون اول می ایسته جلوی دیدگاه‌های مخالف. و میگه که راه انتخابی من راه اشتباهی نیست و سود آن برای آینده فرهنگ و هنر ایل و هویتمان است.

و شروع میکنه به پژوهش کردن.

از گچساران تا پادنا و یاسوج و از جنوب اصفهان تا جنوب فارس و کوه و تپه‌های فارس جایی نمونده که نرفته باشه و همه‌ی مسافت‌ها رو طی میکنه که بتونه باقی مانده‌های میراث کهن فرهنگی ایلش رو حفظ کنه. همه آنچه که بازمانده.

پس از انقلاب اسلامی اگر ماها شناختی از فرهنگ و موسیقی قشقایی داریم به همت خانم بهمنی بوده. این رو بی ذره‌ای اغراق میگم. تمام محققان از خود من، استاد درویشی و بسیاری پژوهشگران دیگر هر آنچه در خصوص فرهنگ این ایل رو جستجو میکردیم، تحقیقی داشتیم و جهت هر برنامه‌ای، اولین کسی که به او مراجعه می‌کردیم پروین بهمنی بوده.

فقط تلاش‌های او در زمینه شنیدن و یادگیری و جستجوی رپرتوار موسیقی ساربانی کرده آنهم بدون هیچ امکانات حمایتی، خودش نیازمند یک طرح و پروپوزال وسیع و حمایت سازمانی گسترده ست.

حتی به همین‌ها هم اکتفا نمی‌کنه و سفر میکنه به ترکمن‌ها، اقوام شمال خراسان، دیدار بخشی‌ها و عاشیق‌های آنجا، تا ایلات شاهسون در اردبیل و مرکزی و به دنبال مشابهت‌های فرهنگی و موسیقایی میگرده، انطباق ها و گستردگی ها….

گذشته ازینکه فرزندان خودش رو هم در مسیر هنر و فعالیت درهمین مسیر قرار میده، حتی از خواهران خودش هم در مسیر برنامه های فرهنگی با آموزش اونها همکاری میگیره. مثلا در فستیوال کارآواها که به شکل دقیق با حضور اونها و برخی دیگه از شاگردانش یک برنامه مرتبط قوی رو ترتیب میده.

یکی از ویژگی های خاص اون فداکاری هست.

آمد فرهنگ رو منتقل کرد و موضوع رو یاد داد و بطور مثال در همین  فستیوال کارآواها به خواهر و یکی از شاگردانش گفت بروید و بخوانید. تماما که من نباید بخوانم…..

بسیار در خاطر داریم من و دیگر همکاران که در بسیاری فستیوال‌ها تمام بخش دریافتی خودش رو برای تشویق به اعضای گروه و یا افرادی که اونها رو از ایل شناسایی و به فستیوال آورده داده و حتی در منزل خودش چقدر ازونها پذیرایی کرده.

در مقطعی احساس نیاز به یک گروه و آنسامبل دائمی و رسمی برای ارائه ی نغمات موسیقی های مناطق مورد پژوهشش براش به وجود آمد. گروه موفق حاوا رو تشکیل و ثبت کرد؛ و با سرپرستی اون، به خواندن روایت های اصیل مقام‌ها پرداخت.»

 

 

سید عباس سجادی

 

در فیلم این مراسم بخشی هم به صحبت‌های سیدعباس سجادی اختصاص دارد؛ به سخنان کسی که به واسطه حضورش در بخش‌های مدیریتیِ هنری و در تلوزیون و رادیو و برخی فستیوال‌های داخلی و خارجی مراودات بلند مدت و بسیاری با پروین بهمنی داشته است.

سید عباس سجادی در بخشی از این فیلم می‌گوید: «نمی‌توانم خوشحالی خود را پنهان کنم از اینکه در تهران پاره ای از فرهنگ اصیل و جدی ما توسط شیرزنی به نام پروین بهمنی و فرزند نیک سرشتش به نام دامون شش بلوکی داره ارائه میشه. در سفری که به تاجیکستان داشتم در خاطرم هست که بر سر مزار لایق شیرعلی حاضر شدم. بیتی که بر مزار او نوشته بود را اینجا میخوانم:

زهر بادا شیر مادر بر کسی/کو زبان مادری گم کرده است.

و شعر دیگری که همواره از او در ذهنم است: از خوشی ما حسودان ناخوشند/ما نمی‌میریم ما را می‌کشند

به اعتقاد من آنچه که بزرگ‌زنی چون پروین بهمنی و فرزند نیک نزادش دامون عزیز درین جهان صنعتی امروزه که زندگی واقعی را مانند بلایی از بین می‌برد انجام می‌دهند و تلاش می‌کنند یک ضرورت اساسی ست. و این گونه هنرمندان و اهالی هنر هستند که می‌توانند برین هجمه‌های صنعتی و آسیب های آن غلبه کنند.

در همان فیلم مربوط به برنامه عاشیق احد ملکی پروین را مادر خود و مادر عاشیق‌ها و مادر تمام عاشقان فرهنگ و موسیقی نامید…»

 

 

با شنیدن کلمه «مادر» با بغض و دلتنگی نظرم به ویدیویی دیگر جلب شد. یکی از ویدیوکلیپ هایی که در فستیوال جهانی فرهنگ و موسیقی و ادبیات کشورهای ترک زبان با مدعوین بیش از بیست کشور جهان در دانشگاه بزرگ گیرسون ترکیه که به نام پروین بهمنی نام گذاری شده بود پخش گردید. روایت تصویری این ویدیو با شعر بسیار زیبایی که توسط یکی از شاعران معاصر قدرتمند قشقایی به نام عوض‌الله صفری کشکولی که درباره‌ی پروین بهمنی سروده بود. یکی از ویژگی‌های خاص این شعر استفاده از نام بسیاری اصطلاحات ویژه فرهنگ قشقایی و اسامی مقام‌های موسیقایی قشقایی بصورت استعاره‌ای در توصیف پروین می‌باشد.

آسولموش نقره آسمالوق، بزنمئش آسمان بوینو/ گوموشلنمئش ثریا سن،یاتاقونگ قوشمالار قوینو

ترجمه: آویزی نقر‌ه‌گون بر گردن آسمان آویزان گردیده است(استعاره از خوشه پروین)

گرایلی، هاینا باش خسرو، سنینگ نغمنگنا دیرچلمئش/ بئله بیل کی ایپک بایداغ، النگنا شاختا گلمئش

مقام‌های گرایلی، هاینا هلی و باش خسرو در نغمات تو به کلام آمده اند/ اینطور بدان که ای پرچم ابریشمی ایل، در دستانت سوغات ختن است(شاختایی- نام یکی از مقام‌های موسیقی قشقایی)

سنی کیم سویلمئش پروین؟! سنی آیلار دئسم آزدور/ بیزیم ائل یوردونا گلسئنگ، قئزیل قوشما پای اندازدور

ترجمه: تو را چه کسی پروین(خوشه پروین) نامیده؟ تو را ماه ها بگویم کم گفته ام/ اگر به اقامتگاه ایل بیایی برایت ترانه هایی طلاگونه فرش زیر پا خواهد بود ( قوشما گونه ای شعر در ادبیات ترکی)

گرایلی لای لادان قوشما، یاراشدور بیستون قصی/ هلیله خسروا دوندر، دئ زارنجی کرم نسئ

ترجمه: با آواز گرایلی و لایلا زیبنده کن مقام (بیستون) را به مقام (هلیله خسرو) دورگردانی کن، بگو که کرم(نام شخصیت منظومه اصلی و کرم) رنجور را چه شده است. (همچنین زارنجی کرم و خود کرم از مقام‌های موسیقایی مرتبط به منظومه اصلی و کرم است که یکی از تالیفات پروین بهمنی نیز می‌باشد.)

سنینگ بیر نازلئ طبعینگ وار، که ائدمیش بهمنئ یازلار/بیتر تر لاله قصینکنان، یئریششسین سرو طنازلار

تو را طبعی چنان ظریف داراست که ماه بهمن را بهارها کرده(زمستان را بهار کرده-همچنین بهمن-ئ استعاره از فامیلی پروین نیز می‌باشد)

یارادموشدور سنئ تاری، گوموش قصلی، گوزل سسلئ/ دئ قالسون یاسلو دونیادا نکیسا، باربد نسلئ

آفریدگار تو را با صدای زیبا و مقام‌های نقره گون آفریده و تزیین کرده(قص- در موسیقی قشقایی اصطلاحی برای نام برخی مقام‌های منتسب به شخص یا طایفه)/ بگو که درین دنیای محزون و پر غم‌/ ماندگار نسل و نوای نکیسا و باربد خواهد بود(همچنین یکی از خاندان‌های مهم موسیقیدان‌های قشقایی با فامیلی نکیسا هستند که نقش بسیاری در موسیقی قشقایی داشته و همچنین پروین بهمنی تحقیق کاملی در رابطه با هفت نسل آنها انجام داده است)

ائدر فخر آسمان بویلار، جاناقونگناکو گوهردن/ ‌سئنینگ همت اوجالموشدور، بیزیم باغدا صنوبردان

آسمان به گوهری که در سینه داری بر خود افتخار می‌کند/ همت و زحمات توست که به بلندا رفته ای صنوبرباغ ما

زارنجی حنجره سیندا باخئینگ کئ آغور ائل واردور/ بو یانموئش دونیادا باخونگ،هله جیرانلو چوئل واردور

حنجره خسته و محزونش را ببینید که درونش ایلی شکوهمند دارد(همچنین زارنجی غیر از خسته و رنجور نام مقامی ست- آغور ائل هم گذشته از معنی ایل شکوهمند نام مقامی به نام «کئدن آغور ائل» می‌باشد که منتسب به پدر پروین یعنی غلامرضا خان بهمنی می‌باشد)/ این دنیای سوخته را ببینید که هنوز جلگه های با آهو دارد

هئله باخونگ بیزیم باغدا اورگدن نالیان قوش وار/بو باغلو میخاناموزدا هله مینلرجه مدهوش وار

ببینید که کماکان در بوستان ما پرنده های از صمیم قلب ناله و آوا دهنده وجود دارد/درین میخانه ی بسته ما هنوز هزاران مدهوش وجود دارد

سنئ تانومیان شاید که آیدان ایشیق آلماموش/بئله سروینگ بویو هرگز،بیزیم باغدا قسالماموش

کسی که تو را نشناسد شاید که از ماه روشنایی نگرفته است(و باز استعاره از پروین در کهکشان)/ سروی به بلندای تو هرگز در بوستان ما پدیدار نگشته است

ایشیق سال ، آی ، آنا پروین، بالانگئ آخشاما قوشما/ دئیر لایلا دوداغینگنا، گرایلی، اوخشاما، قوشما

نورت را بگستران ای مهین مادر پروین، فرزندت را واگذار به شب نکن(آی هم برای خطاب و هم با معنی ماه-آی آنا پروین:ای پروین مهین مادر)///لبهایت نجوا می‌یکند لالایی و مقام گرایلی و سوگواره و شعر قوشما(هم : لبهایت لالایی نجوا می‌کند گرایلی را به آهنگ سوگ واگذار نکن)

تا سئن لایلا دئسنگ ائلدا،آنا قدرئ کساد اولماز/ دئ معصوم،اوخشا باش خسرو،آناسوز گوئینو شاد اولماز

تا زمانی که تو در ایلمان لالایی بخوانی منزلت مقام مادر هیچگاه از میان نخواهد رفت/‌بگو ای با عصمت( معصوم همچنین نام یک مقام) فغان سر ده ای همچو خسرو بزرگ(همچنین (باش خسرو) نام یک مقام موسیقی) که دل کسی که مادر ندارد هیچگاه شاد نخواهد شد

دئ لایلا بیستون، یوننوم، دوشومنا وار نگار داغئ/بیزیم ائلردا پروین وار،بیراولگر آسمان طاقئ

لالایی بخوان کوه بیستون را تراشیدم(همچنین «بیستون» نام مقامی موسیقایی-بیستون را بخوان)، در سینه داغ نگاری را دارم( {نگار داغئ} نیز نام یک مقام موسیقی)/ ایل‌های ما پروین دارد مانند خوشه ستاره ی پروین در طاق آسمان

بیزیم ائلردا بیراولگر اولور بیر آسمان پایئ/توئکر قئیماق تئکین قندا،دوداغونگناکئ قوشمایی

این پروینی که که در ایل ماست که مانند ستونی میباشد/مانند سرشیری که بر قند میریزد از لبانش ترانه می‌ریزد

لازم میدانم در پایان این شعر استاد صفری عنوان کنم که با تسلط به زبان ترکی قشقایی و درک اصطلاحات مختلف خصوصا استعارات با مفاهیم موسیقایی این شعردر زبان اصلی  بسیار قدرتمند است.

 

 

 

پروفسور کافکاسیالی

 

مستندات نوشتاری و خصوصا تصویری پروین از زبان دیگران بسیار است و مجال اندک اما شاید واجب باشد که بخش‌هایی از سخنان دوست بسیار عزیز و کهن پروین به نام پروفسور علی کافکاسیالی که در فعالیت‌های در حوزه بین الملل پروین نیز نقش و حضور بسیاری دارد درین نوشتار باشد. پروفسور علی کافکاسیالی که چهره بسیار شناخته شده و محقق گران‌سنگی در حوزه بین المللی می‌باشد در گفتگویی زندگی پروین را به عارفان راه رفته نامی تشبیه می‌کند و موفقیت ها و نام آوری های بین المللی او را ریشه در عشق و عمل و خصلت های ویژه و گران‌سنگ انسانی قلمداد می‌کند. در بخش حرفه ای نیز نقش او را در حفظ و احیاء و ثبت و ارائه بسیاری بخش های فرهنگی با مثال ویژه احیاء و ثبت عاشیق های رو زوال رفته قشقایی را امری تاریخی و ایثارگرانه دانسته و اینگونه ادامه می دهد که: «تلاش‌های یک تنه این بزرگ بانو در معرفی اوریجینال‌ترین بخش‌های هم کلی و هم جزئی حوزه های مختلف فرهنگ و ادبیات و هنر و موارد خاصی چون موسیقی و فولکلورها و حتی معرفی و ثبت راویان گذشته و حال آنها و به عرصه آوردن فعالان ارزشمند و ناشناخته آنها در سطح ملی و بین المللی امری خارق العاده بوده و با کارنامه یک سازمان عریض و طویل موفق با افراد وامکانات خاص برابری می‌نماید.

و می‌گوید: بنده عمده پژوهش‌های گسترده سی ساله خود در سرتاسر ایران را مدیون ایشان می‌دانم.

و این عنوان را با جملاتی کوتاه از پروفسور ایلغار امام وردیف ادامه می‌دهد: «پروین بهمنی نه تنها یک هنرمند کامل بلکه یک مکتب ناب درحوزه شرافت و سپس فرهنگ و هنر است.»

و از عاشیق محمد جعفری که از آخرین بازمانده های عاشیق های قشقایی است نقل می‌کند: «این شیرزن جان به تن مرده ی هویت عاشیق‌های قشقایی و طایفه خنیاگر ما آورد و اجرش را فقط و فقط از خداونگار خواهانیم.»

و ویدیوی ارسالی ای از طرف یک دختر هشت ساله که بیوگرافی پروین را می گوید و از ارزش های لالایی و پژوهش های مادر لالایی ایران که اشک را به چشمان پروین آورد و گفت همینکه نونهالی درین نسل از ارزش‌‌های لالایی و فعالیت های من می‌گوید احساس می‌کنم که رسالتم انجام شده اگر تنها همین یک نونهال باشد.

البته عمر این دنیا مجال دیدن ویدیوی ارسالی دختری ۹ ساله غیر قشقایی که خود را مانند پروین بهمنی با لباس محلی تزیین کرده و خود را پروین بهمنی می‌خواند و بیوگرافی پروین را که در کتاب زنان پیشرو ایران است ازبر می‌گوید نداد.

 

 

به پایان میبرم

 

 

«سعی درخلاصه ای مختصر از تولد تا مرگ عمر سراسرماجرا و پر سرگذشت پروین بهمنی»

 

پروین بهمنی نخستین فرزند از پدر و مادری قشقایی در ۲۲ روز از اسفند ۱۳۲۷ در شهر شیراز. پدرش غلامرضا خان بهمنی بهمن بیگلو که او نیز فرزند ابراهیم خان بهمنی بهمن بیگی بود. ابراهیم خان دارای جایگاه ویژه و ناظر کلیه تشکیلات نظام ایلخانی قشقایی و سردار عشایر صولت الدوله قشقایی و فردی دانا و مقتدر و خاص که در زمان رضاشاه پهلوی به همراه صولت الدوله به تهران تبعید گشت.

غلامرضا خان مردی درسخاوت و بخشش ضرب المثل بود و ثروت بزرگ موروثی از پدرش را عمدتا بذل و بخشش کرد. حامی ضعیفان و درماندگان و الگویی جذاب و با تاثیر زیاد برای فرزند نخستش پروین.

پدرش مردی عاشق موسیقی، و دارای آهنگ‌هایی منسوب به خود در موسیقی قشقایی بود.

باغ ویلای او در جایدشت فیروزآباد محفلی پر تردد از هنرمندان و شخصیت های علمی و ادبی و هنری خصوصا اساتید موسیقی ایلی و ملی بود. محفلی که شاید دور همی های هنرمندان و ادبا در آن سبب آفرینش های هنری بسیاری خصوصا در زمینه موسیقی قشقایی گشت. بزرگان ادب و هنر ملی نظیر استاد نورعلی خان برومند، دکتر عباس عفیفی، بیژن سمندر، رسول پرویزی، دکتر حمیدی شیرازی، غلامحسین ساعدی… تا موسیقیدانان بزرگ ایل از استاد هادی نکیسا تا محمدحسین کیانی و استاد فلامرز و گنجی و بستگانی چون استاد حبیب خان گرگین پور، محمدقلی خان خورشیدی و منصورخان بهمنی و شهباز خان شهبازی و عاشیق‌هایی نظیر عاشیق اسماعیل و …

بستری عالی جهت رشد فرهنگی فرزندان خصوصا پروین عاشق موسیقی و کنجکاو بود. مادر پروین سودابه گرگین پور فرزند الیاس خان گرگین پوربود. الیاس خان بزرگ طایفه مختارخانلو و چهره ای سرشناس در ایل و برادر بزرگتر استاد حبیب خان گرگین پور بود. مادر پروین در زمان تولد او شیر برای فرزند نداشت و بدین سبب برای او دایه ای به نام ارقناز انتخاب کرد. که زنی با دانش تجربی و دارای صدایی زیبا بود.

پروین اولین جرقه موسیقایی در زندگی خود را لالایی ها و آواهای دایه اش می دانست که او را چون مادر خود دوست می داشت. او در دوران تحصیل دانش آموزی ممتاز بود و در برنامه های جمعی و هنری خصوصا موسیقی و تئاتر حضوری پر رنگ داشت. نمونه ای از این فعالیت‌ها در دوران دبیرستان- مدرسه ملی مهرآیین شیراز-همکاری در تئاتری موزیکال با استاد بیژن سمندر-ترانه سرای مشهور، محقق فرهنگ عامه و موسیقی دان شیرازی-یوده است. سر پر غوغای پروین در دوران راهنمایی و دبیرستان به سبب انشاءها و دیگر فعالیت هایش به اداره ساواک کشانید. و اگر امکانات خاص خانوادگی او نبود چه بسا برای همیشه از تحصیل محروم می شد. انتخاب نخست پروین برای ادامه تحصیل رشته حقوق بود اما به درخواست استاد محمد بهمن بیگی-پسر عموی پدری وی و بنیانگذار آموزش عشایری- به دانشسرای علوم تربیتی رفت. با این هدف که حضور یکی از دختران محمد بهمن بیگی و پروین عموزاده وی می‌تواند الگویی برای اجازه یافتن دیگر دختران ایل برای ادامه تحصیل خصوصا دردانشسرای تربیت معلم شود.

خاطرات دوران تدریس پروین خود چند کتاب مفصل است. او مدارس مناطق محروم را همواره برای تدریس انتخاب می‌کرد و توجه خاصی به کودکان محروم داشت. به عنوان مثال: یک روز یکی از شاگردانش که پدر و مادر خود را از دست داده بود سر کلاس غایب بود. پروین که نگران او بود به جستجوی محل زندگی او پرداخت و پس از یافتن خانه او از دیوار بالا رفته و کودک را نیمه جان که به علت سوء تغذیه به اغما رفته بود به بیمارستان رسانید و پس از بهبود به دلیل شرایط تنهایی پسر چندسالی سرپرستی او را به عهده گرفت. و یا به تعویق کشاندن امتحان نهایی سراسری به علت پاره بودن کفش‌های چند نفر از شاگردانش در سرمای سخت زمستان و توبیخش توسط ساواک.

نمونه دیگر عمل جراحی چشم دختر مستخدمی که از ماجرای آن می‌توان یک فیلم بلند درام ساخت.

پروین پس از ازدواج که حاصل آن دو دختر و دو پسر می باشد مدتی به کشاورزی بر زمین‌های همسرش پرداخت. و در همان سال‌ها به دلیل ایجاد انگیزه کار کشاورزی برای زنان منطقه از جهاد سازندگی کود کشاورزی نایاب در زمان جنگ تحمیلی به عنوان جایزه دریافت کرد.

در آن مقطع زمانی نیز دست از فعالیت‌های فرهنگی، پژوهشی و اجتماعی نکشید. هم اینک نیز که بدان مناطق سری بزنیم خاطرات بسیاری از مردم و افرادی که در آن دوران کودکان آنجا بودند از پروین می‌شنویم. از هدایای کتاب و نوشت افزاری که پروین برای‌شان می‌برد. یا در مشکلات تحصیلی یاری شان نموده بود. کودکانی که زندگی خود را مدیون او می‌دانند زیرا که اگر پروین با خودرو لندرور خود مادر آنها را برای زایمان به بیمارستانی در شهر نرسانده بود جان خود و مادرشان در معرض جدی خطر بود.

پروین در همان زمان‌ها از مادران و مادربزرگان روستا لالایی و آواهای کار و .. ضبط می‌کرد. در یک فصل کشاورزی که پروین پیگیر تراکتور برای شخم زمین‌ها بود، یک روز صبح زود که بر سر زمین‌ها حاضر شدیم دیدیم که چندین تراکتور از اهالی روستا به صورت خودجوش از بامدادان به شخم زمین‌ها مشغول شده بودند. هر کدام مورد یا مواردی را جهت انجام سپاس بدین شکل عنوان می‌کردند.

همزمان در آن روزها ردیف دستگاهی موسیقی ایرانی را نزد مرتضی شریف که یکی از شاگردان برجسته استاد تاج اصفهانی بود می آموخت-(وغیر از دوره نوارهای استاد برومند و محمود کریمی در ادامه در نزد و کلاس‌های دوست بسیار محبوبش استاد هنگامه اخوان) و با دکتر فرهاد گرگین پور تمرین‌هایی در زمینه موسیقی قشقایی انجام می‌داد. و برای یادگیری موسیفی و دیدار حبیب خان گرگین پور که در آن مقطع در یزد زندگی می‌کرد از هیچ فرصتی دریغ برای سفر نمی‌کرد.

دوستی نزدیک او و دیدارهای همواره با استاد اورنگ خضرایی شاعر برای همه ما بچه هایش حکم کلاس درسی جذاب و دائمی داشت.

از قبل تولد من به بعد رفت و آمد و دوستی نزدیک و صمیمانه ای با بزرگان ارزشمندی چون استاد  شجریان و مشکاتیان و خانواده هایشان، و بزرگان سترگی در ادب و هنر چون استاد عطا جنگوک، محمد رضا درویشی، خانم دکتر قمر آریان و همسر گرانقدرشان دکترعبدالحسین زرین‌کوب، پروفسور پوران دخت پیرایش، حسین پناهی و….هم روحیه یادگیری و تبادلات فرهنگی و هنری او را سیراب می نمود وهم محیطی دلخواه خود برای رشد فرزندانش در رفت و آمدها ایجاد می‌نمود.

 

مهاجرت دائم به تهران و مهاجرت‌های کوتاه از ایران و نگاهی به فعالیت های رسمی پروین در بخش‌های مختلف فرهنگی و هنری

 

از حدود ابتدای دهه هفتاد ساکن دائمی تهران گردید. اقامتی که به قول خودش دل را کماکان درایل و تبار و موطن اصلی اش دیار فارس جاگذاشته می‌دانست. اما معتقد بود که برای انجام آنچه برایش اولویت است، اسکان در مرکز نیاز است.

از ابتدا فکر تاسیس انجمنی برای موسیقی نواحی ایران در سر داشت. پیگیری و تحقیقات و تلاش‌های بسیاری کرد و در اوایل دهه هشتاد با همکاری بسیاری اساتید مجوز و شماره در شرف تاسیس موسسه را از وزارت کشور دریافت کرد و در همان حین بجای دستمزد یک پروژه برای مثلا سازمانی مثل امور عشایر ایران درخواست محلی موقت برای برگزاری جلسات طلب کرد و تا حتی برای جلسه مراسم افتتاحیه بعد از دریافت مجوز در شرف تاسیس در فرهنگسرای نظامی گنجوی دو قالیچه از معدود دارایی هایش فروخت.

نامه شیرمحمد اسپندار جهت خوشنودی از ایجاد چنین انجمنی را ارزشمندترین سرمایه خود می دانست. صدها عضو را با تلفکس خانگی خود انجام داد. گرچه بوروکراسی و برخی ایرادات اداری آن زمان و مصادف شدنش با برهه ای بیماری و عمل قلب این آرزو را نیمه تمام گذاشت. از تمامی دیدارها و ارتباطات ویژه کارا و مثمر ثمر دولتی و خصوصی اش تنها یک درخواست داشت. حمایت از هنرمندان و راویان مظلوم اقوام مختلف ایران. به تنهایی و کاملا مستقیم پیگیری برای دریافت حقوق مستمری و بیمه ۲۸ استاد موسیقی نواحی را انجام داد. بقول خودش در برخی موارد ساعت حرکت‌هایش برای این پیگیری ها را به سبب شرایط و مشکلات مالی آن مقطع با برنامه اتوبوس های واحد تنظیم می‌کرد.

یک برنامه  تخصصی با نام یادمان عاشیق اسماعیل در تالار وحدت برگزار کرد. در آن برنامه ای که بعد از دهه ها برای نخستین بار عاشیق های قشقایی بازمانده یافته شده توسط جستجوهایش از سخت ترین مکان‌ها بود به صحنه رسمی می برد، عاشیق‌هایی که بعد از سی سال اولین بار بود دست‌شان دوباره به سازهایی که پروین با سختی بسیار و همکاری دوستانی چون محمدرضا درویشی و برخی همکاران انجمن موسیقی تهیه کره بود می‌خورد.

بهترین های موسیقی قشقایی را از تمامی رپرتوارهای اصلی این ایل برای این برنامه به تهران آورد. که در مقام این خنیاگران رو به زوال رفته ایل بخوانند و بنوازنند. هنرمندانی عمدتا از طبقات بالایی ایل که به قول خودش غیر از برگزاری یک شبهه جشنواره تخصصی و یادمانی به بهانه بازآمدن عاشیق‌ها تیر دیگری را نیز به نشان می زد. و آن تیر نمایش ارجحیت ذات مقدس هنر بر هر گونه فاصله و امتیاز طبقاتی. و همواره اول از خود مایه را گذاشته و قدم نخست را بر می‌داشت. بدین سبب که من غیر از دستیاری او برای انجام این برنامه سنگین با کمترین حمایتی مالی و سخنرانی در ابتدا باید در کنار این خنیاگران تنبک می‌زدم. گرچه می‌دانست من این را افتخاری می‌دانم اما هدفش افرادی بود که کماکان به نظام طبقاتی و اینگونه فاصله ها اعتقاد داشتند.

از یاد من حاضرین آن برنامه نخواهد رفت که جهت استقرار ۱۷ تن از مدعوین آن برنامه در آپارتمان کوچکش، خود شب‌ها در منزل دوست همسایه می‌خوابید. و قبل ازخاطره شدن در همان روزها صمیمیت این دورهمی را شیرین تراز اقامت در بهترین هتل‌ها می‌‌دانست.

فعالیت‌هایش پس از مهاجرت از تالیف، ضبط، گردآوری، سرپرستی گروه، اجرا، داوری، سخنرانی، مقالات و همکاری گسترده با انواع رسانه های دیداری و شنیداری، هدایت و سرپرستی گروه تاسیس شده خود به نام «حاوا» و کنسرت‌های بسیاربا این گروه تا دبیری برنامه خاصی چون «مادرانه ها،لالایی ها،آواهای کارایران» با نمایندگانی از تمام اقوام ایرانی در جشنواره صدای عشایر ایران به صورت دائمی شکل گرفت.

از نخستین جشنواره های موسیقی نواحی ایران در کرمان و جشنواره‌های نخستینی در حوزه موسیقی نواحی ایران چون آیینه و آواز و حماسی، آیینی، موسیقی زنان نواحی ایران تا گوسان پارسی، آیین های نمایشی و فجر و.. تا فستیوال‌های خارجی در حوزه آسیای میانه واروپا، در قالب عنوان های مختلف حاضر بوده و به همکاری پرداخت. آموزش را و انتقال هر چه می‌داند یکی از بهترین علایق زندگی اش بود. جهت برخی کنسرت‌هایش مدتی نوازندگان بومی را از شهرستان به تهران می آورد. اما معتقد بود این بخش موسیقی ها به غیر بومی ها نیز باید آموزش داده شود. و تعداد زیادی از دانشجویان موسیقی و نوازدگان فعال غیر بومی را آموزش داده و در گروه خود بهره برد. در بسیاری پایان نامه های دانشجویی با عشق همکاری کرد.

در دو مقطع به اروپا مهاجرت نمود اما زندگی دائم در اروپا را به سبب عشق به فعالیت‌ها وبه قول خودش تنفس واقعی دروطن را با توجه به شرایط راحت و کم دغدغه موجودی که در آنجا داشت ترک کرده به ایران بازگشت. و تمام سختی های موجود خصوصا اقتصادی را به جان خرید و خود به طوفان زندگی در شرایط سخت‌تر اما پر عشق خود سپرد. و بقول خودش در پایان مقدمه کتاب اصلی کرم:

کرم یاننو، اصلی یاننو، من یاننوم

کرم سوخت، اصلی سوخت، من سوختم

 

 

نگاهی به برخی آثار، فعالیت‌ها و عناوین و افتخارات پروین

 

امیدوارم فرصت نگاشتن رمان مفصل پروین نه به سبب فرزندی اش، بلکه ادای دینی به عنوان دوست و هم صدا و همدل و همسفر و همکار و شاگرد و مریدی بلند مدت و شاهد بسیارها گفتنی از او و این خوشه ای از خصلت ها برایم در زندگی فراهم گردد. ازین روست که شاید ساختار کلی،پایان بندی و شکل دهی موضوعی به نام «پروین» خصوصا شاید در مجال یک مقاله برایم دو چندان سخت است.

این عنوان را به دلیل مجال محدود نوشتار، خلاصه نوشته و به برخی از موارد این عنوان اشاره می‌کنم.

پروین بهمنی فارغ التحصیل دانشسرای علوم تربیتی است. او گروه موسیقی حاوا را به سرپرستی خود در سال ۱۳۸۰ به ثبت مرکز موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درآورد. حاوا (حوا در زبان ترکی حاوا به کار برده می شود) نام یک زن (خواننده نامی در ایل قشقایی ) می باشد. این گروه با بهره گیری از نوازندگان بومی و فارغ التحصیلان آکادمیک موسیقی به اجرای موسیقی قشقایی و دیگر مناطق عشایری فارس و همچنین موسیقی شیرازی پرداخته است. پژوهش موسیقی مقامی مناطق یاد شده نیز از کارهای مهم و ویژه پروین بهمنی می باشد. این گروه تاکنون کنسرت های بسیاری را در تالارهای معتبر پایتخت از جمله تالارهای وحدت، اندیشه، ارسباران، میلاد، آزادی ، … و دیگر شهرستان ها مانند تالار حافظ شیراز و همچنین کشورهای دیگر نظیرآلمان، دانمارک ، قزاقستان، ایتالیا ترکیه، تاجیکستان، امارات و بسیاری فستیوال های فرهنگی هنری داخلی و خارجی داشته است.

از سوابق هنری پروین بهمنی(بهمن بیگلو) می توان به درجه یک هنری در رشته موسیقی (همطراز مصوب با مقطع دکتری)، عضو موسسه پیشکسوتان هنر ایران، جزو ۳۶ استاد موسیقی مقامی کشور، جزو ۶ بانوی پیشکسوت موسیقی ایران ، بانوی برگزیده فرهنگی ترکان جهان، مشاهیر و مفاخر فرهنگی ترکان جهان(فستیوال بین اللملی فرهنگ و ادبیات و موسیقی کشورهای ترک-دانشگاه احمد یاساوی قزاقستان) ، مدرک افتخار دانشگاه آتاتورک و دانشگده ادبیات کاظیم کارابیکدیر ترکیه ، عضو مشاهیر و مفاخر کشور(میراث فرهنگی کشور) ، احیاگر مادرانه ها و لالایی ها، احیاگر موسیقی از بین رفته عاشوقلر قشقایی، سرپرست گروه موسیقی برگزیده شبهای استان‌ها، جزء هنرمندان برگزیده کشوری در جشنواره روز جهانی گردشگری (اهواز)، سرپرست گروه قشقایی در چندین جشنواره موسیقی مقامی ایران و موسیقی بانوان در بیش از سه دهه، موسیقی کاراواها و آواهای باستانی، بزرگداشت استاد جنگوک، دانشگاه شهید بهشتی، جشنواره فجر، آیین های نمایشی، آیین های عاشورایی، و از پژوهش‌های مهمش احیای رپرتوار از بین رفته موسیقی عاشیقی قشقایی وتحقیقات بر روی لالایی های داستان دار و اجراهای مختلف از کمپلکسی فرهنگی به نام لالایی …. اشاره کرد.

همچنین تجلیل شده به عنوان‌های: پژوهشگر برتر موسیقی (گرگان) و انجمن موسیقی ایران (در کرمان) ، تنها پژوهشگر بانو موسیقی بومی ایران (شهرداری تهران)، موسیقیدان و پژوهشگر برگزیده استان فارس (فرهنگستان هنر)، دارای دکترای افتخار فرهنگ و هنر از دانشگاه آتاتورک، مدرک افتخار موسسه فرهنگی هنری گونش ترکیه ، پژوهشگر و موسیقی دان برگزیده و تجلیل شده توسط ریاست فرهنگستان هنر ).

وی عضو هیئت مولف شش کتاب در رابطه با فرهنگ و ادبیات و موسیقی در ترکیه (همکاری با پروفسور کافکاسیالی)، عضو هیئت مولف دایره المعارف بازی‌های ایرانی، عضو هیئت مولف دانشنامه موسیقی نواحی ایران (همکاری با جهانگیر نصر اشرفی)، همکار در دایره المعارف سازهای زهی و سازهای کوبه ای ایران (همکاری با محمد رضا درویشی)، نگارش منظومه داستانی اصلی و کرم ، زندگینامه هنرمندان قشقایی ، زنان نامدار قشقایی و انتشار سه سی دی پژوهشی به همراه کتابچه از موسیقی عاشقلر قشقایی (حوزه هنری)، انتشار سی دی پژوهشی آوازهای قشقایی(محمد حسین کیانی-انتشارات ماهور) ، انتشار البوم موسیقی خدایا من غریب (موسیقی قشقایی و شیرازی-انتشارات پیام کاست)، آلبوم بیاد فرود (در شرف _  انجمن موسیقی ایران)، آواز در موسیقی فیلم سه زن به کارگردانی منیژه حکمت، آواز درفیلم جانان به کارگردانی کامران قدکچیان و همکاری با آریا عظیمی نژاد، آواز و نظارت موسیقی در مستند درنالار و فیلم عروسکی آل و مستند داستانی پابرهنه تا صبح و …، فرهنگیار چندین برنامه تلویزیونی و رادیویی، اولین زن از موسیقی و حضور در برنامه با کاروان شعر و موسیقی شبکه دو، همکاری پژوهشی با مجله تصویری کارگاه هنر (شبکه چهار سیما) ، چند قسمت برنامه یک ساعته در شبکه چهار (برنامه نغمه ها) ویژه موسیقی قشقایی و فارس، برنامه هزارداستان شبکه نسیم به عنوان مفاخر ایران ،برنامه های ایرانی نوروز است، ایرانی رمضان است، اردی بهشت، کارشناس در مجموعه تلویزیونی مهر و ماه…، ده ها برنامه رادیویی ، تعداد بسیاری عنوان مقاله در مطبوعات و ….، احیا و ضبط لالایی های داستاندار قشقایی، دبیر بخش لالایی ها مادرانه ها و آواهای کار زنان ایران در جشنواره صدای عشایر ایران (نمایشگاه بین المللی تهران)، اجرای ده‌ها کنسرت و همکاری با بخش‌های فرهنگی چند سفارت و …، لوح چندین دوره جشنواره آیین های نمایشی، لوح زرین اساتید موسیقی ایران ۱۳۸۳ و کنفرانس های متعدد در جشنواره موسیقی، آیینی و آیین‌های  نمایشی، همکاری با دیگر گروه‌ها از جمله گروه رستاک و گروه موسیقی سازینه نواحی ایران ، تجلیل به عنوان هنرمند برتر ایل قشقایی (شهرستان شهرضا توسط اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، شهرداری، شورای شهر و موسسه حکیم جهانگیرخان قشقایی)، دارای بیش از یکصد لوح تقدیر و مدرک افتخار برنامه های مختلف فرهنگی و هنری و ادبی منطقه ای،ملی و بین المللی….

یکی از افتخارات ویژه بین المللی گذشته دریافت عنوان بانوی فرهنگی ترکان جهان در فستیوال بین المللی قزاقستان و مشاهیر و مفاخر فرهنگی جهان ترک : یک فستیوال جهانی در ترکیه و در دانشگاه گیرسون ترکیه با حضور ۲۸۰ موسیقیدان و استاد دانشگاه به نام پروین بهمنی نامگذاری شده است.

از نکات ویژه این فستیوال که به نام وی نامگذاری شده بود درخواست پروین بهمنی از اساتید دانشگاه‌های کشورهای حاضر که غالبا مقاله ای نیز با موضوع پروین بهمنی یا ایل قشقایی داشتند بود که او از آنها درخواست کرد که جهت ایجاد منابع بیشتری در رابطه ایل قشقایی پس از بازگشت به کشور خود حداقل برای یک دانشجوی خود پایان نامه ای با موضوع ایل قشقایی مشخص کنند که با استقبال آنها نیز مواجه گردید.

در سی امین فستیوال بین المللی موسیقی فجربه پاس فعالیت‌های وی شبی به نام وی نامگذاری گردیده و برنامه و اجرای ویزه ای توسط اساتید موسیقی اقصی نقاط نواحی ایران و با استقبال گسترده باشکوه در تالار وحدت برگزار گردید

شبی به نام وی و اجرا و تجلیلش در دانشگاه دولتی چایکوفسکی مسکو روسیه با محور لالایی و موسیقی زنان

همچنین از آخرین تندیس های بانو بهمنی که سالهای اخیرا کسب کرده می توان به ، تندیس آینه داران موسیقی ایران ، تندیس هنرمندان برتر سمیرم ، دیپلم افتخار دانشگاه کارس، تندیس جشنواره موسیقی نواحی سرنای وحدت، جشنواره ملی موسیقی مقامی ایران در شیراز، هنرمندان پیشکسوت فارس و … اشاره کرد

در سال ۱۳۹۹ طبق تفاهم سازمان ایکوم و موزه موسیقی ایران ویترین موزه ای به نام پروین افتتاح گردید که در بخش نمایشی آن برخی تندیس ها و لوازم خاص مربوط به وی قرار گرفته و در بخش محتوایی مجموعه آرشیو مقالات مطبوعاتی،مجموعه کاست های ضبهای پژوهشی وی و بسیاری اسناد مختلف موسیقایی از طرف ایشان تقدیم به موزه گردید.

 

 

پرواز پروین

 

پروین دقیقا مصادف با لحظات آغازین چهاردهمین جشنواره موسیقی نواحی ایران در کرمان در دقایقی مانده به ساعت شش در۲۹ مهر ۱۴۰۰ در بیمارستان شهرام تهران پس ده از روز بستری وی به دلیل ایجاد مشکل ریوی به سوی معبود پرواز کرد؛ و مصادف با روز اختتامیه جشنواره در سوم آبان در قطعه هنرمندان بهشت زهرا تهران به خاک و یادها سپرده شد.

علی‌اکبر شکارچی    

یار نزدیکش استاد علی‌اکبر شکارچی در بخشی از یادداشتش درباره او چنین نوشته:

«نداند کسی چاره از چنگ مرگ

چو باد خزان است و ما همچو برگ

(فردوسی)

با دریغ و صد افسوس خبر درگذشت دوست و هنرمند عزیز، بانوی سرفراز و نغمه‌خوان ایل قشقائی، پروین بهمنی را شنیدم.

ضمن تسلیت به خانواده گرامی ایشان و همه مردم ایل قشقایی و اهالی موسیقی نواحی ایران بسیار متاسفم که موسیقی نواحی ایران یکی از چهره‌های سرشناس خود را از دست داده است.

زنده‌یاد پروین بهمنی، هنرمندی پژوهشگر، خوش‌آواز و خوش‌نام بود که آوازه‌اش از مرزهای ایران هم گذشت. دریافت دکترای افتخاری از روسیه و ترکیه نشان از شایستگی او و دیرینگی فرهنگ قشقائی است. او از ایلی برآمده است که محمد بهمن بیگی، بنیان‌گذار آموزش عشایری اوست و  زنده‌یاد حبیب خان گرگین‌پور و فرزندان هنرمندش، موسیقیدانانش بودند. او در خاندانی بالیده است که بی شعر و موسیقی و افسانه و حکایت، روز را به شب نمی‌برند. حکایت زندگی زینت آفتاب، خواننده جوانمرگ قشقائی از نوشته‌های پژوهشی زنده‌یاد پروین بهمنی، حکایت نیست بلکه روایتی است تراژیک و عصیان‌بار.

حقیقتا او گنجینه‌ای از فرهنگ شفاهی ایل قشقائی بود که باور ندارم همه را به یادگار نهاده باشد و اطمینان دارم آن‌چه هم از او به جای مانده کلید شوق‌برانگیزی خواهد بود برای یافتن نهفته‌های فرهنگی ایل قشقائی.

لالای لالای ای بانوی لالائی خوان

بدرود ای بانوی صبور و بی ادعا

بدرود

بدرود»

 

 

بیژن بیژنی

 

و دوست دیگرش استاد بیژن بیژنی چنین نوشت:

«خنیاگر لالایی خوان مادرانه قشقایی از سرزمین ما پر کشید

استاد هنرمند خانم پروین بهمنی پنجشنبه، ۲۹مهر ۱۴۰۰ در بیمارستان بعد از یک بیماری طولانی درگذشت. او پژوهشگری آگاه و خستگی ناپذیر موسیقی نواحی زاد و بوم خود ایل قشقایی بود. ضمنا اجراهای بسیاری در ایران و کشورهای مختلف داشت و در این راه عاشقان بسیاری داشت، فارغ التحصیل دانشسرای تربیت معلم بود و همواره به عنوان آموزگار خدمت کرد و تا به اکنون که رخت سفر بست آموزگار ماند. پروین بهمنی دلی دریایی داشت عاشق مردمان سرزمینش به ویژه زادگاهش ایل قشقایی بود. شخصیت مهربان و آیینه گونش بین اهالی موسیقی زبانزد بود. استاد پروین بهمنی لالایی‌هایی در دوران زندگی‌اش خواند که کودکان ایران زمین به خوابی آرام بروند و غم زمانه را از یاد ببرند. ای کاش در این دوران لالایی می‌خواند که کودکان به خواب رفته اکنون بیدار می‌شدند و دریغ و درد که عمرش وصال نداد. من به فرزندان نازنین او تسلیت می‌گویم به ویژه دامون عزیز هنرمندی است از همین تبار. پژوهشگری آگاه و مطلع. قطعا او رهرو مادر خواهد بود. فرزند خلف هنر آرامش و سکوتی دارد سرشار از ناگفته‌هاست. پانزده سال پیش فرزندم باران وقتی متولد شد با دامون عزیز و دخترش به سرای من آمدند لباسی که کودکان قشقایی می‌پوشند برای دخترم دوخته بود و تأکید داشت که با دستان هنرمندش خود این لباس محلی را بر قامت دخترکم بدوزد. اکنون آن یادگاری زیبا و رنگینش در اتاق باران آویزان دیوارش است و هر روز پروین خانم بانوی بانوان هنرمند ایران زمین میراثی از خود به جای گذاشته که هرگز فراموش شدنی نیست.

یاد و خاطراتش گرامی

با اندوه و مهر و ستایش

کمترین بیژن بیژنی»

 

 

پیام وزیر

 

و در متن وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی چنین آمد:

این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست

روزی رخش ببینم و تقدیم وی کنم

خبر درگذشت حافظ لالایی‌های ایران زمین موجب تاسف بسیار شد.

زنده یاد پروین بهمنی که با پژوهش‌های سترگ خود، لالایی‌ها و موسیقی فراموش شده «عاشیقلر» را زنده کرد و برای سالیانی دراز، به جست و جوی عاشیق‌ها و نواهای گمشده شان در سرتاسر ایران زمین گشت تا نوای آنها را که سینه به سینه به امروز رسیده بود، ثبت و ضبط کند. او به حق یکی از حافظان ارجمند فرهنگ بومی و اصیل این سرزمین بود و توانست نوای جانسوز موسیقی قشقایی را تا آن سوی مرزها طنین‌انداز کند. وی با حفظ و اشاعه لالایی‌های مادرانه ایران زمین، و خوانش لالایی‌هایش نشان داد که قشقایی زندگی‌اش با صفا و صمیمیت و هنر و موسیقی سرشته شده است.

به راستی که آثار او تداعی گر موسیقیِ پیچیده در دشت‌ها و کوهستان ها و نغمه‌های گم شده در سایه سارِ سیاه چادرهای عشایری که خود محصول ذوق و سرپنجه هنرمندانه زنان عشایر ایران است، می‌باشد.

زنده یاد بهمنی که کودکی خود را در ایل گذرانیده بود، سال‌ها به عنوان آموزگار در مناطق مختلف عشایری استان فارس خدمت کرد. کارنامه درخشان ایشان در کنار دوره‌های طولانی معلمی، شامل گردآوری نغمات، معرفی خوانندگان و موسیقیدانان قشقایی و هر آن چیزی است که به فرهنگ قشقایی ارتباط دارد. منظومه داستانی «اصلی و کرم»، «زندگی‌نامه هنرمندان قشقایی»، «زنان نامدار قشقایی»، کتابچه موسیقی «عاشیقلر» و آلبوم‌های «خدای من غریب»، «به یاد فرود»، «مجموعه نغمه‌های عاشقی قشقایی»، «آوازهای قشقایی» و چند آلبوم دیگر، از جمله بخش‌های مهم زندگی هنری او به شمار می‌رود.

به تحقیق، آثار این هنرمند و پژوهشگر قشقایی که عمرش را صرف پژوهش در ایل و در کنار عاشیق‌ها گذراند، می‌تواند نور امیدی باشد در زنده نگاه داشتن مواریث این سرزمین کهن.

تردیدی نیست که پژوهش‌های آن زنده یاد درباره فرهنگ و موسیقی قشقایی و عشایر استان فارس هرگز از خاطره‌ها نخواهد رفت.

درگذشت این هنرمند شایسته که ضایعه‌ای جبران ناپذیر است را به خانواده محترم ایشان، خیل دوستدارانش و جامعه‌ی فرهنگی و هنری کشور و هنرمندان پیشکسوت تسلیت می‌گویم و از درگاه خداوند بزرگ برای وی رحمت و مغفرت و جهت بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندم.

بدون شک چراغی که زنده یاد بهمنی برای حفظ نغمات محلی وموسیقی ایران زمین برافروخت، خاموش نخواهد شد.»

کیهان کلهر

 

و استاد کیهان کلهر نوشت:

مادر لالایی های ایران رفت

مادر آواهای قشقایی رفت

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ثبت است بر جریده عالم دوام ما

و دوستان و یارانش با قلم و حضورشان بدرود گفتند

و تیتر یک خبرگزاری  این چنین بود:

آخرین لالایی در گوش مادر لالایی ایران

و من در حجم سنگین این فراق چیزی جز شعری از یدالله رویایی بر زبانم جاری نگشت و نیامد که گفت:

مادر وقتی مرد دیگر هیچ وقت نمی‌میرد

 

 

 

 

چاپ
>