حمیدرضا اردلان: وجود چنین سرمایه هایی اتصال و تداوم فرهنگی ما را به دنبال دارند
یکشنبه, 24 تیر 1397
حمید رضا اردلان پژوهشگر موسیقی ضمن ارزیابی کم و کیفی آثار «جشنواره ملی موسیقی جوان» در خصوص آسیب شناسی موسیقی مقامی، به نکات ویژه ای اشار داشت و افزود:
تنوعی در انواع موسیقی مقامی هر منطقه وجود دارد، به عنوان مثال در ترکمن صحرا آن چیزی که شرکت کنندگان به عنوان موسیقی مقامی به جشنواره می فرستند. چند وجه مختلف دارد، که یک وجه آن این است که نوازندگان، طبق الحان و نغمات ترکمن صحرا، می نوازند یعنی، افرادی از کودکی و نوجوانی مبادرت به نواختن و تکمیل یک رپرتوآر مفهومی می نمایند. که بعدها رپرتوآرهای جزیی از بطن شان، برای اجرا بیرون می آید. که به نظر من این بخش فوق العاده است و ما هنوز استعدادهای زیادی داریم. کسانی که در خانواده های موزیسین رشد می کنند و به طور مداوم در یک فرهنگ خانوادگی، نسل به نسل این تکنیک ها را آموخته و حفظ کرده اند و این بهترین بخش در کارهایی که است ما می شنویم.با این که تعداد شرکت کنندگان در یک بخش زیاد نیستند اما به لحاظ کیفی بخش قابل توجهی را شامل می شود.
در بخش دیگر کسانی حضور دارند که موسیقی را بدون داشتن این پیشینه فرهنگی یاد می گیرند. در این دسته عده ای نمی توانند مفاهیم را درک و اجرا کنند. اما در این میان تعداد کمی هم متوجه این نقص می شوند و سعی می کنند خودشان را به این فرهنگ متصل کنند و دسته سوم هم کسانی هستند، که اساسا متوجه ماهیت و هدف اصلی جشنواره نیستند. البته این سه بخش در میان شرکت کنندگان اقوام ایرانی ما مشترک است.
در میان کسانی که در دسته اول قرار می گیرند و در فرهنگ موسیقایی منطقه شان رشد می کنند و در جشنواره حاضر می شوند. پس از جشنواره کم کم این هنرمندان معرفی می شوند و به یک شهرت نسبی دست پیدا می کنند و در دوره های بعدی که شرکت می کنند دچار چند سرنوشت متفاوت خواهند شد. دسته ای با مردم انس می گیرند، همچون موسیقی دان های قدیمی ما، که در مراسم ها و آیین های مردم شرکت می کنند و قطعات مورد علاقه آن ها را اجرا می کنند. در آن جا قضاوت راجع به شغل موسیقی یک موضوع جداگانه نبود، یک هسته جامعی وجود داشت. که در این هسته هر کس کار خود را انجام می داد. به طور مثال کسی که موسیقیدان بود، مثل حاج قربان سلیمانی و یا استاد نورمحمد درپور کشاورزی هم انجام می داند. برای این اشخاص موضوع ساز بیشتر جنبه خانقاهی داشت.
یک دسته دیگر از این موسیقیدان ها کسانی بودند که ما در دوره جدید در اصطلاح عامیانه به آن ها مطرب می گوییم که آن ها هم از یک جایگاه اجتماعی برخورداربودند.
اما در حال حاضر تعریف دقیقی از در مورد کسانی که از بطن خانواده های موسیقی دان می آیند و آن سنت و فرهنگ را به ارث برده اند. در جامعه ای که در آن زندگی می کنند تعریف دقیقی برای شان وجود ندارد.
به عنوان نمونه اگر، یک چنینی کسی بخواهد موسیقی را به طور جدی دنبال کند و آن شغل ثانوی که در آن دوران کشاورزی بود، را نداشته باشد. این جا یک کمی به لحاظ اجتماعی، جایگاه فرهنگی اش دچار نزول شده است.
اما دسته ای که در رشته های دیگری همچون مهندسی، پزشکی، معلمی و …. تحصیل و کار می کنند قطعا از قدرت و جایگاه بهتری برخوردار خواهند بود.
این تغییر رفتاری که به طبع به اقتضای زمان وبسیاری موارد دیگر، در موزیسین های مقامی ما در حال شکل گیری است. امکان بررسی اش در مجال جشنواره فراهم نیست. و ارگانی هم که بتواند، موسیقیدان های جوان را حمایت کند متاسفانه در کشور ما وجود نداریم.
این پژوهشگرهمچنین نبود حمایت های کافی از موسیقیدان های جوان را از معضلات بزرگ عرصه فرهنگ و هنر دانست و ادامه داد:
جشنواره در میانه راه قرار دارد، که در ابتدا به سنت های موسیقایی متصل است. در ادامه جشنواره زمینه ای را برای دور هم جمع شدن موزیسین های کشور و تبادل فرهنگی را میانشان فراهم می کند و شرایطی را به وجود می آورد که افراد به بروز استعداد و توانمندی شان بپردازند. و در نهایت میان آثار قضاوت می کند.
اما هنرمندان ما به محض خروج از جشنواره تحت حمایت هیچ سازمانی قرار نمی گیرند و همه چیز به یک بار رها می شود و فقط این سنت های موسیقایی هستند که در حد آموزش تا به این جای کار کمک کننده بوده اند.درست به همین دلیل است موسیقی امروز وجود دارد. من امروز یک موسیقیدان جوان را در رده سنی «الف» دیدم که در نوازندگی دوتار و آواز بی نقص بود و می توان از او به عنوان پدیده این جشنواره نام برد. مسئله مهم این است که جوان ما توانسته با این سرعت پیشرفت کند. اما متاسفانه وجود این پدیده ها هیچ جایی در نگاه کلان مدیران فرهنگی ما که بخواهند برای حفظ و پرورش این استعداد ها تلاش کنند، ندارد.
اردلان ازموزیسین های جوان موسیقی مقامی به عنوان نقاط اتصال فرهنگی کشور یاد کرد و افزود:
وجود چنین سرمایه هایی اتصال و تداوم فرهنگی ما را به دنبال دارند. ما با این اشخاص که نتیجه فرهنگ کهن ایران زمین، هستند می توانیم دلخوش به آینده باشیم.
جای بسی ناخرسندی است که این مراقبت و وظیفه شناسی نسبت به این سرمایه ها وجود ندارد .
ما از سرنوشت پدیده های موسیقی که آقازاده های حقیقی فرهنگی هستند بی اطلاع هستیم.و این گونه رها کردن سرمایه های فرهنگی بی تردید به کشور صدمه خواهد زد. چون سرمایه هایی مثل هنرمندان اصیل خراسان، ترکمن، بلوچ، کرد، لر، آذری و…. همه با هم وجه فرهنگی و هویت ایرانی کشور مان را شکل می دهند و بخش قابل ملاحظه ای از این فرهنگ در موسیقی پا می گیرد،درست مثل موضوع اتصال به شعر، رقص، منظومه ها و ادبیات، به لباس و ملزومات، تکمیل کننده آیین ها به همه این موارد موسیقی ربط دارد.