تأملی بر هنر بداههنوازی
دوشنبه, 12 شهریور 1397
موسیقی دستگاهی ایران با تمام عناصر و شاخصههایش گسترهها و فرمهای اجراییِ متنوعی را زیر پوشش قرار میدهد؛ همچون تکنوازی، بداههنوازی، گروهنوازی، تصانیف و ترانهها، قطعات باکلام و بیکلام و… که هر کدام نیز اشکال و صورهای متنوعی را شامل میشوند، اما ساحت اصلی و صورت اعلی در این موسیقی همانا بداههنوازی است. در هنر بداههنوازی است که ماهیت اصلی و توان بیانیِ این موسیقی به کمال رُخ مینمایاند و در واقع جوهر و صورت اصلیاش توان ارائه و نمود مییابد.
اگر نگاهی به این موسیقی از نظر ساختار و شاکلهی آن بیندازیم و همینطور به شیوهی آموزش و کارگان آموزشی اصیل آن نظری بیفکنیم خواهیم دید که تمامی این محورها حول آن هدف طراحی و تنظیم شده و شکل گرفتهاند.
بداههنوازی هنر خلق و ترکیب عناصر موسیقی در لحظه است بهشکلی که نواختهی حاصل در اجزاء بینقص و در کلیت دارای ترکیب درست و حائز زیباشناسی هنری باشد. بداههنواز کسی است که توانایی ِتألیف و روایت در لحظه و بدیع ذخیرهی موسیقاییاش را دارد.
خلق او، هم در ترکیب و تولید اجزاء موسیقایی و هم در توانایی شکلدهی یک پیکرهی موسیقایی است و هرچه ذخیره و دانش او از موسیقی، توان «روایت» موسیقایی در لحظهاش و قوای ترکیببندی موسیقاییاش بیشتر باشد آن بدیهه ارزشمندتر و بالطبع تأثیرگذارتر است. مهمترین عنصر تأثیر و در واقع تفاوت اصلی هنر بداهه با نواختن عادی یا آنچه از پیش ساخته شده در مفهوم «پیشبینیناپذیریِ متوازن» نهفته است. پیشبینیناپذیری جذابیت این حالت است و توازن و تعادل، این پیشبینیناپذیریِ بداهه را از خطر سردرگمی و باری به هر جهتشدن میرهاند.
باید توجه داشت هر نواختهی در لحظهای را نمیتوان بداهه نامید. از اینرو است که بداههنوازانِ بزرگ همیشه انگشتشمار بودهاند و اینگونه هم باید باشد، چرا که مجموعهای از تواناییهای موسیقایی به علاوه «آن»ِ هنری است که وجود توأمان آنها در یک شخص او را در مقام بدیههنواز قرار میدهد و این مجموعه قاعدتاً در افرادِ اندکی وجود داشته و دارد.
در انتها این تک مصرعِ حافظ پایانبخش این مقال است که میفرماید:
چون جمع شد معانی گویِ بیان توان زد
ـــ مسعود زینالدین
فارغالتحصیل موسیقی از دانشگاه تهران