X

به بهانه‌ی چهارمین سال درگذشت فریدون پوررضا، حنجره‌ی گیلان

دوشنبه, 23 فروردین 1395

می‌توان مثل اکثر نوشته‌هایی که به بهانه‌ی یادآوری عزیزی نگاشته می‌شود از روزشمار عمر فریدون پوررضا خلاصه‌ای بازگو کرد و به هشتاد سال زندگی هنری‌اش اندک اشاره‌ای و در نهایت یادبادهای همیشگی. اما از تکرار محل تولد و سالِ وفات و آثار و غیره می‌گذرم و کنجکاوی مشتاقان فرهنگ این سرزمین را به دست همه‌ی آنچه بدین سیاق نوشته شده است می‌سپارم! و کمی دگرگونه‌تر (در حدّ توان) در سالمرگ فرزند یگانه‌ی گیلان به اهمیت جایگاه فریدون پوررضا در موسیقی گیلان می‌پردازم؛ هنرمندی که حنجره‌اش آوای سرزمین مادری‌اش بود و بیش از نشان‌دادن توان هنری و ذوق بی‌مانند خود سعی در بازنمایی و پاسداشت فرهنگ شفاهی مردم گیلان و نشان‌دادن لایه‌های عمیق‌تری از جایگاه پژوهش در باب فرهنگ مردم و توده داشته است.

فرهنگ ایرانی به سبب گوناگونی اقلیم دارای تنوعی مثال‌زدنی است و گیلانِ مهربان با قدمتی کهن سرزمین افسانه‌ها و باورهای مردمی است که چون سرو آزاده‌اند و چون دریا بی‌کران و خروشان. فریدون پوررضا با تمام سختی‌ها و کمبودهای فرهنگی و حمایتی به‌تنهایی بار عظیم احیای فرهنگ شفاهی مردم گیلان را بر دوش کشید؛ بازخوانی ترانه‌ها و لالایی‌های دورترین مناطق گیلان و تلاش خستگی‌ناپذیرش برای دست‌یابی به اصیل‌ترین خوانش و روایت از یک ترانه یا ملُدی خاص نشان از جدیّت این امرِ مهم دارد که نهال فرهنگ و هنر، به‌ویژه موسیقی، جز در زمین حاصلخیز آگاهی و شناخت گذشتگان و مدون کردن آن میراثِ به‌یادگارمانده امکان‌پذیر نمی‌باشد؛ رسالتی که پوررضای عزیز را با ضعف جسمانی از پیگیری آن تا آخرین روزهای عمرش بازنداشت. گرچه صدایش رمق خواندن نداشت امام وجودش برای ثبت و جمع‌بندی تمام تحقیقات موسیقی‌شناسانه و قوم‌شناسانه‌اش تا انتهای عمر پربرکتش همچنان پابرجا بود.

فرزند شالیزارهای سرسبز و کوه‌های پرصلابت، صدایش صدای گیلان گشت و نامش جاودانه رساترین آوای غم‌ها و شادی‌های مردم صبور و پرسخاوت گیلان گردید و همه‌ی این جاودانگی به مدد آن بود که پوررضا می‌دانست موسیقی تنها نمود و جلوه‌ای از لایه‌های ژرف فرهنگ مردم یک اقلیم است و اگر این ملُدی‌ها و اشعار بدون در نظر گرفتن چرایی و چگونگی ساخت آن تهی و بی‌مغز تنها بازخوانی شوند هیچ تأثیری در احیا و پیشرفت فرهنگ و هنر گیلان نخواهند داشت. و این شاید تنها راه ایجاد مسیری تازه و هوایی تازه برای هنر این سرزمین باشد و آن اقدام به پژوهش و شناخت فرهنگ شفاهی مردم کوچه و خیابان شهرهایمان است که بی‌وجود این منبع غنی آینده‌ی فرهنگ و هنر ایران‌زمین جز بی‌راهه‌ای وهم‌آلود و بی‌ارتباط با این آب و خاک نخواهد بود.

۲۳/فروردین/ ۱۳۹۵

عماد خان‌کشی‌پور

چاپ
>