X
به بهانه‌ی سال‌روز تولد استاد منوچهر همایون‌پور، به قلم رسول رهو

انتظار تو بیرون ز انتظار شده است

دوشنبه, 10 خرداد 1395

در فراق دوستان از جسم و جان چیزی نماند………هر که رفت از هستی ما اندکی با خویش ب‍ُرد

منوچهر همایون‌پور را باید یکی از ادبای آوازخوان و یا آوازخوانی ادیب معرفی کرد. روحیه‌ی جست‌وجوگرش وی را همیشه در تلاش و تکاپو برای پژوهش و تدقیق در کتاب‌های ادبی و فرهنگی وامی‌داشت. همیشه کتاب‌هایی دم دستش قرار داشت و در حال خواندن و یادداشت‌برداری بود.

کاش بودم چون کتاب افتاده در کنجی خموش……تا نبودی روبه‌رو جز مردم دانا مرا

من به سابقه‌ی دوستی نزدیک چند ساله‌ای که با ایشان داشتم، شب و روز، او را در حال مطالعه می‌دیدم. یادم می‌آید شش ماهه‌ی اول سال هشتاد، حدود پنجاه جلد کتاب با هم خواندیم و یادداشت‌برداری کردیم و در حاشیه‌ی آن کتاب‌ها به‌فراخورِ درک خود چیزی نوشتیم و ساعت‌ها درباره‌ی خوانده‌هایمان بحث می‌کردیم، چه در خانه و چه در بیرون از خانه، در حال قدم‌زدن در خیابان و به‌ویژه عصرهای تابستان در جلوی پارک ساعی و به ‌فراخورِ حال‌وهوایی که داشتیم و یا سخنی که می‌گفتیم شعری را نیز به صورت آواز با هم تمرین می‌کردیم و می‌خواندیم و چه لذتی.

نام منوچهر همایون‌پور را زیاد شنیده بودم و اولین‌بار در مجله‌ی «ادبستان»، مصاحبه‌ی ایشان را خوانده بودم ولی در سال ۷۶ ایشان را در کلاس و منزل استاد فقیدم آقای دکتر حسین عمومی دیدم و از همان‌جا دوستی ما آغاز شد؛ به طوری که حتی حدود دو سال و نیم با هم زندگی کردیم و تمام این زندگی، پر از شعر و حدیث و سر‌ّ و سرود دوستانه و عاشقانه بود. یادش به خیر! همایون‌پور همان طوری که در مجلس یادبود زنده‌یاد منصور صارمی او را مجموعه‌ای معرفی کرد، خود نیز بسان مجموعه‌ای بود شیرین و شنیدنی از موسیقی و آواها و شعر و سرود و فرهنگ و تاریخ این کشور. ساعت‌ها صحبت‌هایش درباره‌ی شعر و ادبیات شیرین و شنیدنی بود چون عمیقاً مطالعه کرده بود، کتاب خوانده بود و خوانده‌هایش را فهمیده بود و به مدد حافظه‌ای قوی و وقّاد، به فراخورِ مناسبت‌های خاص، شعر یا مثلی را چاشنی کلام خود می‌کرد و کمتر دیده می‌شد که در کلامش از شعر استفاده نکند.

ما چون کتاب کهنه به کنجی فتاده‌ایم، تا همدمی به ما نرسد وا نمی‌شویم

به یاد این شعر ابوالعلای م‍َعری، شاعر و فیلسوف نابینای عرب، درباره‌ی سید مرتضی (علم‌الهدی) برادر سید رضی افتادم که مصداقی برای منوچهر همایون‌پور نیز می‌تواند باشد:

إن جِئْتَه‌ُ ل‍َر‌َأیتَ الناس‌َ فی رجلٍ و‌َ الد‌َّهر‌ُ فی ساعت‌ٍ و الارضُ فی دار‌ٍ

آثار باقی‌مانده از همایون‌پور چه در قالب آواز و ترانه و چه در قالب نوشته و مصاحبه حاکی از دقت و ظرافت استادانه‌ی اوست. آوازهای باقی‌مانده از وی حاکی است که او در سبک و سیاق مکتب اصفهان و به قول خودش سپاهانی می‌خواند. با آنکه در سی سال اخیر کمتر آوازی از وی شنیده شده است ولی اگر حالی دست می‌داد، آن‌چنان گرم و گیرا و به قول عنصر المعالی در قابوس‌نامه سخن بر جایگاه می‌خواند که حاضران را متأثر می‌کرد.

شنوده‌ام که بسی خلق جان بداد و بمرد، ز ذوق و لذت آواز و نغمه داوود َشها، نوای تو برعکس بانگ داوود است، کزان بمرد و از این زنده می‌شود موجود، سرود و بانگ تو زان رو گشاد می‌آرد، که آن ز روح معلّاست نی ز جسم فرود (دیوان کبیر).

اگر موارد زیر را از خصوصیات آوازخوانی در مکتب اصفهان بدانیم، بی‌شک آواز منوچهر همایون‌پور در این مکتب و یکی از گرم‌ترین صداها و آوازهای خوانده‌شده در پنجاه سال اخیر است: ۱. انتخاب شعر ۲. تلفیق شعر و موسیقی انتخاب شعر در آوازخوانی نقش مهمی دارد. یعنی اعتقاد بر این است که برخی از اشعار را نمی‌توان با آواز خواند و یا از کلّ می‌شود چند بیتی را انتخاب کرد و این کار، یعنی انتخاب شعر مناسب، مستلزم آشنایی با شاعران و تاریخ ادبیات و فنون و صنایع ادبی و شعر می‌باشد و این امکان‌پذیر نیست مگر اینکه یا خود آوازخوان مسلط به این امور باشد و یا از مشورت اهل و صالحی برخوردار باشد. منوچهر همایون‌پور نه‌تنها به تمام این امور آشنا و مسلط بود بلکه همان کسی بود که باید در این موارد با وی مشورت می‌شد و حتماً بهترین اشعار را انتخاب می‌کرد که در آثارش حسن انتخاب و استادی و تسلط او به شعر فارسی کاملاً مشهود است. چند سال پیش در مجلسی که با عماد خراسانی، شاعر مشهور و فقید بودیم، چند بیت غزل را در مایه‌ی بیات ترک بسیار گرم و شیرین و در مایه‌ی پایین خواند و قبل از خواندن توضیح بسیار کامل و جالبی درباره‌ی برخی از ابیات داد که نه‌تنها کار کمتر آوازخوانی است بلکه بسیار از اهل ادب هم از این کار عاجزند؛ و اما ابیاتی از غزل که همایون‌پور انتخاب کرده بود:

ما عاشقیم و خوش‌‌تر از این کار، کار نیست یعنی به کارهای دگر اعتبار نیست، فصل بهار فصل جنون است و، این سه ماه هر کس که مست نیست یقین هوشیار نیست، بر ما گذشت نیک و بد اما، تو روزگار فکری به حال خویش کن این روزگار نیست، بگذر ز صید و این دو سه م‍َه با عماد باش، صی‍ّاد من بهار که فصل شکار نیست.

که اتفاقاً این مجلس در اواخر خرداد ماه همان سال بود.

در تلفیق شعر و موسیقی نکاتی باید در نظر گرفته شود که می‌توان از موارد زیر یاد کرد: ۱. مناسبت شعر با دستگاه و آواز (به مقاله‌ی همایون‌پور در نقد بحور الالحان فرصت شیرازی، مجله‌ی هنر موسیقی رجوع شود.) ۲. شناخت واحدها و ویژگی‌های زبر زنجیری گفتارمانند: تکیه، آهنگ، زیر و بمی، امتداد یا کمیت و طنین (برای اینکه اطاله کلام نشود از توضیح آن می‌گذریم.) ترانه «در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد» که شعر آن از پژمان بختیاری و در مایه‌ی ابوعطا و با آهنگ همایون‌پور تلفیق شده است از نمونه‌های بسیار زیبای تلفیق شعر و موسیقی است که تمام موارد بسیار درست و استادانه در خواندن آن رعایت شده است.

ای بی‌تو حیات‌ها فسرده، وی بی‌تو سماع مرده‌مرده، ما بر درِ عشق حلقه‌کوبان، تو قفل‌زده کلیدبرده، و به قول شاعر:

آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش….. این چراغی است کزین خانه بدان خانه برند

در پایان غزلی از نوذر پرنگ را که همایون‌پور خوش داشت و بارها با هم آن را می‌خواندیم، می‌نویسم. روانش شاد باد.

به زیر خرقه می‌ خانگی خمار شده است…….پیاله آینه روزهای تار شده است

به خاک پات که پیر حرم‌نشین سرشک……..از آن مقام که می‌داشت بر کنار شده است

طرازنامه و دامان جامه مهتابی…………..سرآستین گل‌افشان ستاره بار شده است

ببین چه کرده خیال رخت که آینه‌ام…….. ز نقش‌‌بندی گلزار توبه‌کار شده است

چنان خراب غم افتاده‌ام که در ملکوت……. روان آب خرابات بی‌قرار شده است

کجایی ای همه جای تو خوش رهایی! های!…….. دلم به سوی صدای تو رهسپار شده است

خدای را که به صبرم دگر حواله مکن…….. که انتظار تو بیرون ز انتظار شده

ـــ رسول رهو، خواننده، مدرس و پژوهشگر موسیقی و زبان و ادب فارسی

7

چاپ
>